خوزستان را از یاد نبریم؛ شاه سلطان حسین نباشیم
خورنا- هنگامی که محمود غلزایی که او را به نام افغان میشناسیم در شهر هرات شورش کرد٬ اسب خویش را برای سرنگونی صفویان زین نمود.
سلطان حسین٬ شاه جوان صفوی بیآنکه کاری در این زمینه انجام دهد٬ فقط پیشرویهای غلزاییان را نگریسته٬ ذکرگویان مژده پیروزی میداد.
محمود دروازه شهرهای هیرمند٬ نیمروز٬ سیستان٬ کرمان و یزد را یکی پس از دیگری گشوده٬ به اصفهان راه یافته ٬ بر اورنگ شاهی نشست.
شاه سلطان حسین به ناچار خود تاج شاهی را بر سر او گذاشته و چندی پس از آن نیز سر از تنش جدا گردید.
آخرین شاه صفوی با ناکارآمدی و کوتاهی در برخورد با غلزاییان نه تنها سرنوشت خود و خاندانش را دگرگون ساخت که تاریخ ایران را نیز به راه دیگری برد٬ که بیگمان جدا شدن بخشی از خراسان بزرگ آن روزگار که امروز افغانستان نامیده میشود یکی از پیامدهای آن بوده است.
علی کارونی خوانندهی خوزستانی روز پنجشنبه ۹۸/۳/۱۶ در برنامه «سلام صبح بخیر» شبکه «۳» سخنانی را بر زبان راند که جای شگفتی و بررسی دارد.
وی در حالی که چفیه قرمز بر سر داشت آن را سربند شهید علی هاشمی سردار خوزستانی دفاع مقدس دانسته٬ نام شهرهای خرمشهر٬ شادگان ٬ سوسنگرد٬ هویزه و اهواز را« جعلی» خواند.
به گفتهی او «تمام مردم خوزستان» خواستار بازگرندان نامهای اصیلی چون محمره٬ خفاجیه٬ فلاحیه و…. از مقام معظم رهبری هستند .
به راستی سخنان علی کارونی را در شبکه« ۳»چگونه باید پنداشت؟ آیا از سر سادگی٬ ناآگاهانه و خود جوش بوده یا دنبالهی رفتارها و گفتارهاریی است که در خوزستان زیر پوستی در حال انجام است؟
از آنجا که در چند روز گذشته گروههای جداخواه در درون و برون مرزها از گفتههای این خواننده پشتیبانی نمودهاند٬ برای آگاهی مردم چند جستار را باید یادآوری کرد٬ زیرا کوتاهی و درنگ در این زمینه میتواند پیامدهای زیانباری را در پی داشته باشد.
۱- آیا« جعلی» خواندن نام شهرهایی که همچنان در ساختار اداری٬ آموزشی٬ سیاسی و« تقسیمات کشوری» به کار برده میشوند٬ از مصادیق نشر اکاذیب٬ تشویش اذهان عمومی و اخلال در امنیت کشور نیست؟
آیا ملت ایران هشت سال برای ماندگاری نامهای « جعلی» پایداری و فداکاری کردند؟ خون شهیدان ما در راه « جعلیات» بوده است؟
این سخنان دشنامی به همهی ملت ایران نیست؟
۲- این خواننده در حالی از رهبری یاری میخواهد که خود ایشان همواره ازهمین نامها در گفتار و نوشتارشان بهره میبرند.
همچنین هنوز سخنان تاریخی بنیانگذار جمهوری اسلامی از یادها نرفته است آنجا که گفتند:
«محاصره سوسنگرد تا فردا باید شکسته شود»٬ « خرمشهر را خدا آزاد کرد» و یا « خوزستان دین خود را به اسلام ادا کرد».
اکنون باید پرسید آیا امام راحل و آیتالله خامنهای را باید پشتیبان جعل کنندگان بنامیم؟
۳-علی کارونی بر پایه کدام دانش و تخصص محمره و نامهای دیگر را اصیل میداند؟ اصالت در نگرش او چیست؟
خوزستان پیشینهیی روشن٬ گویا و هزاران سالهای دارد که نام آن در سنگبنشتههای تخت جمشید٬ بیستون٬ کعبه زرتشت و آپادانای شوش آمده است.
سرزمینی که دردرازنای تاریخ میدان تاخت وتاز بیگانگان بوده است اما همهی رخدادنگاران و گیتاشناسان از مقدسی گرفته تا ابن بطوطه و از مسعودی تا ابنحوقل مردمانش را ایرانی و پارسیزبان خواندهاند که با منش مهماننوازانه خویش مهاجران را پذیرا شدهاند.
۴- محمره٬ خفاجیه٬ فلاحیه و……در گذر روزگار نامهای بیشماری داشتهاند که اگر نگاه بر گذشته باشد همهی نامهای پیشین این شهرها مانند ناژیتو٬ آگنیس٬ آنتیوش٬ استرآباد اردشیر٬ بارما٬ پیان٬ تیرا ٬ سورق و دورق کهنتر و نابتر( اصیل) هستند.
۵- این خواننده خواهان دگرگونی نام کدام اهواز و هویزه است آن «احواز و حویزهیی» که جداخواهان و تروریستها میگویند و میخواهند یا آن اهوازی که «جریر» چکامهسرای عرب در سده نخست اسلامی در چامه خود آورده است و امام خمینی هم گفتند:« مگر اهواز جوان ندارد که به دست عراق سقوط کند».
ابن بطوطه نیز در سده ۸ هجری از «هویزه» گذر کرده٬ درباره آن شهر میگوید مردمانش با یکدیگر فارسی سخن میگویند.
شاید هم او مانند انیرانیان به همهی خوزستان اقلیم
« الاهواز» میگوید؟
۶- به راستی چرا در چند دهه گذشته این نامهای اصیل تنها از دهان دشمنان ما بیرون آمده است؟ چنان که میشل عفلق در آوریل ۱۹۴۷ میلادی در نخستین کنگره حزب بعث در دمشق میگوید:
« اعراب نباید با ایران که بخش احواز را در تصرف دارد دوستی کند»
مهدی عماش وزیر کشور عراق نیز میگوید:« محمره٬ خفاجیه٬ عبادان و….» بخشهایی از خاک عراق هستند که در دورهیی ضمیمه ایران شدهاند.
روزنامهی کویتی الرایالعام در تاریخ ۵۸/۳/۲۵ نوشت: «مساله عراق در الاحواز٬ محمره٬ خفاجیه٬ فلاحیه و….مساله عادلانهای است که جهان عرب با آن همدردی میکنند»
صدام حسین نیز هنگامی که خرمشهر به دست سربارانش
افتاد٬ « محمره را مروارید شطالعرب خواند که باید لباس عزا را ازتن خارج کند.»
۷- مگر خوزستان «تک قومیتی» است که به آسانی از زبان همهی مردم آن سخن گفت؟ در حالی که نمایندگان مردم شهرهای یاد شده در مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تاکنون چنین درخواستهای نداشتهاند آیا رفتار و گفتار علی کارونی ٬ فرافکنی ٬دروغپردازی و دهن کجی به مردم خوزستان نیست؟
۸- علی کارونی و علی کارونیها باید بدانند که نام شهرها بخشی از «تمامیت ارضی» به شمار میآیند که باید در ساختاری به نام
« اراده و منافع ملی» درباره آنها گفتگو کرد.
همانگونه که هنگام یورش عراق٬ همهی مردم ایران برای پاسداری از مرزهای خوزستان روانهی این استان شدند..
آیا تاکنون از خود پرسیدهایم چرا در سوسنگرد بلواری به نام استان مازندران و بوستانی در تبریز به نام سوسنگرد نامگذاری شده است؟
۹- این خواننده که اینک نگران و دلواپس بخشی از مردم خوزستان است هنگام سیلاب فروردین ۹۸ به کمک آنان شتافت؟ برای گردآوری کمکهای مردمی کاری کرد؟ در اردوگاههای سیلزدگان خواندو شادشان کرد؟ همیشه گفتهاند کا به عمل برآید به سخندانی نیست.
۱۰- علی کارونی نشان داد خطر کم دانستن بیش از ندانستن است.
او میتوانست از قاب شیشهای تلویزیون گرفتاریهای همه خوزستانیها مانند کاستیهای زیست محیطی٬ بیکاری٬ توسعهنیافتگی و……..را فریاد زند اما با سخنان ناراست خود نه تنها هنر که در اخلاق نیز بازنده شد. ای کاش هیچگاه به بازهای قومی تن نمیداد.
۱۱- در حالی که بیشتر عکسهای به جا مانده از شهید علی هاشمی با چفیهی شناخته شدهی شهروندان عرب خوزستان یعنی سیاه و سفید است این خواننده به گواه چه نشانههایی از رنگ چفیه این شهید سخن میگوید؟ هنگام جنگ او چند سال داشت که با استواری بر سخن خود پافشاری میکند؟ آیا نام بردن از شهیدان به کارگیری ابزاری از جایگاه آنها برای پیشبرد اندیشههای قومی نیست؟
۱۲-آنچه را که این خواننده بر زبان راند بیگمان سخن تازهیی نبود. در سه سال گذشته از این دست گفتارها و رفتارها بارها انجام گرفته است.
البته کمکاری رسانهها٬ کنشگران ٬ سمنها و برخی از سازمانهای دولتی نیز در این زمینه نقشی بسزایی داشته است.
اگر دستاندرکاران فرهنگی به آسانی تن به پایین کشیدن فیلم دمسرخها نمیدادند اگر به کتابهایی که با نگرش قومگرایانه دست به وارونگی تاریخ خوزستان زدهاند پروانه انتشار نمیدادند٬ اگر به پایگاههای خبری که نامهای غیر رسمی را به کار میبرند هشدار میدادند و اگر در برابر «جعلکنندگان » تاریخ خوزستان از نام مسجد گرفته تا نام خیابان و از تمدن ایلام گرفته تا کاخ آپادانای شوش واکنش نشان میدادند شاید به هیچ عنوان کار بهاین جا نمیکشید
جای شگفتی دارد صدا و سیمایی که بر پایهیی آموزههای دینی تار مویی را بر نتافته و همواره رفتار و گفتار مهمانان و گویندگان خود را موشکافانه زیر ذرهبین دارد چگونه خوانندهیی را که سال گذسته در برنامهی «به وقتشه» شبکهی نسیم با دستکاری در تاریخ سخنان نژادپرستانهیی زده بود٬ دوباره برای خواندن فرا میخواند؟
از دیرباز گفتهاند گذشته چراغ راه آینده است٬ بنابراین از سرنوشت شاه سلطان حسین صفوی پند گرفته٬ در برابر کردارهایی که برخی در خوزستان زیرکانه باپوشش هویتطلبی ٬ دینگرایی٬ حقوق شهروندی و…….. در حال انجام آن هستند چشمپوشی نکنیم.
یادمان باشد خوزستان جایگاه ارزندهای در ساختار سیاسی٬ اقتصادی و فرهنگی ایران دارد که اگر به هر شوندی( دلیلی) این استان با کاستی و چالش روبرو شود٬ دودش به چشم همهی ایرانیان میرود و دیگر نه از تاک نشانی میماند ونه ازتاکنشان.
پس شایسته است به ایران اندیشیده و خوزستان را از یاد نبریم که بیگمان فردا دیر است.
نویسنده اشکان زارعی پژوهشگر تاریخ از اهواز