رفع فقر یا همدردی با رنج فقرا !!

نقدی بر توصیه اخلاقی روزه‌داری و همدردی با رنج گرسنگیِ گرسنگان جامعه به قلم حسن بهنام فعال فرهنگی و اجتماعی

خورنا- یقیناً یکی از اعمال اخلاقی خاص، دستگیری از مستمندان و نیازمندان و کمک به فقرا بوده که آثار مثبت روحی و عاطفی فردی و اجتماعی برای انسان دارد تا با این انگیزه در راستای کاهش رنجِ سایرین بکوشد و به آنها کمک نماید.

درباره ماه رمضان نیز، بسیار شنیده و خوانده‌ایم که یکی از اهداف و حکمت‌های وجوب روزه داری، همدردی با فقرا و آشنایی با رنج گرسنگیِ گرسنگان است.

گرچه در این ماه، با افزایش مصرف مواد غذایی و برپایی سفره‌های آن‌چنانی مواجه بوده و بسیاری از ما با چنین تجربه‌های متناقضی آشناییم.

اما امروزه دیگر توصیه‌های اخلاقی به گرسنگی کشیدن برای درک حال گرسنگان و فقرا و رفتارهای فردی و حتی جمعی مانند کم مصرف کردن و یا به فکر فقرا افتادن و درد آنان را لمس کردن، جوابگوی حل مشکل فقر و نداری و فاصله طبقاتی جامعه بشری نیست.

با وجود تأثیرات خوب و ارزشمند این نوع همدردی‌ها و رفتارهای همدلانه، اصولا چه بسا امروزه عنصر گرسنگی و نیازمندی به وعده غذایی، دیگر از نشانه‌های فقر و تهیدستی به حساب نیاید.

اوضاع بدِ اقتصادی، گرانی‌های روزافزون و کمرشکن و تورم لجام گسیخته و بی‌سابقهٔ اخیر، تأمین کالاهای اساسی(مانند غذا، سرپناه، خدمات سلامت، حمل و نقل و غیره) و حتی دسترسی به اقلام خوراکی اصلی را برای تأمین سلامتی و بقای زندگیِ شمار زیادی از افراد جامعه به مخاطره انداخته، به گونه‌ای که طبقه متوسط در حال از بین رفتن و تبدیل به طبقه فقیر و زیرخط فقرمطلق بوده و در واقع خانواده‌های زیادی فقیرتر و سفره‌های بیشتری خالی‌تر شده‌اند!

فقرمطلق زمینه‌ساز و بستر بسیاری از انحرافات در میان افراد و مانع جدی تحقق جامعه سالم و توسعه‌یافته است.
در آموزه‌های اسلامی نیز از میان تمام مسائل و مشکلات، «فقر» دشمن ایمان و برادر کفر خوانده شده است!

در چنین شرایطی واقعا توصیه به روزه‌داری و همدردی با رنجِ گرسنگان چه تأثیری دارد!؟
و آیا تکرار چنین توصیه‌هایی در فضای اجتماعی امروز دیگر کارکرد مثبتی دارد!؟

پس راه حل عقلانی و منطقی چیست؟

صاحبنظران علوم اجتماعی و اقتصادی، مشکل اصلی فقر و گسترش آن در کشور را ناشی از نوع تصمیم‌گیری‌ها و ساختار سیاسی موجود در تخصیص ناعادلانه منابع و نظام ناکارآمد توزیع درآمدها بین گروه‌ها و افراد جامعه می‌دانند.

در واقع از نگاه این منتقدان، اصلی‌ترین عامل فقر و گسترش آن در ایران، کارکرد دولت‌ها و کج‌کاری‌های نهادی است.

توزیع نابرابر درآمد و سهم کم و ناچیز گروه‌های پایین اجتماع از آن، سهم اصلی را در شکل‌گیری انواع فقر دارد.

ریشه‌کنی چنین پدیدهٔ ذوابعادی هم بیش از آن‌که راه‌حل‌های اخلاقی داشته باشد به ارادهٔ سیاسی بالایی برای جراحی‌های بزرگ در نظام توزیع درآمد، حذف فساد و رانت‌خواری و زدوبندهای پشت پرده نیاز دارد تا جامعه‌ای سالم و بدون جرم و جنایت و گروه‌های مافیایی تحقق یابد.

جوامعی که به این سمت حرکت نمی‌کنند با انفجارهای یک شبه و ناآرامی‌های ناشی از بزرگ شدن حجم طبقات پایین جامعه مواجه می‌شوند که نمونه‌های فراوان آن را در سال‌های اخیر در ایران و کشورهای دیگر شاهد بوده‌ایم!

در واقع تقلیل یافتن طبقه متوسط موجب بزرگ شدن حجم طبقات پایین جامعه شده و به همان میزان امکان انفجار اجتماعی بیشتر می‌شود بنابراین ثبات و پایداری جامعه مورد تهدید جدی قرار می‌گیرد.

فساد گسترده، تورم و گرانی‌های فلج‌کننده به ازدیاد فقر و بیکاری و نابرابری دامن زده و ریشه امنیت ملی و رفاه در جامعهٔ ما را خواهد سوزاند و اصلی‌ترین محرک فروپاشی درونی جامعه خواهدشد!

بنابراین مسئولان کشور باید به این مسئله مهم و حیاتی با دیدی سیاسی نگاه کنند نه صرفاً اقتصادی و نه با تکیه بر توصیه‌ها و نصیحت‌های اخلاقی!!

پس آن‌چه باید در عمل رخ دهد اتخاذ سیاست‌های درست توسعهٔ اقتصادی بر پایه دستاوردهای علم اقتصاد و راهکارهای علمی کاهش انواع فقر و محرومیت و شدت آن از جامعهٔ انسانی مبتنی بر توسعه همه جانبه سیاسی، اجتماعی و انسانی است که هم باعث کاهش فاصله طبقاتی و هم زدودن چهره زشت فقر و آسیب‌های ویرانگر اجتماعی_اخلاقی برخاسته از آن از رخسار جامعه می‌شود.

در چنین شرایطی یقینا به جامعه آرمانی و اخلاقی مدنظر اسلام که یک جامعهٔ سالم و متعادل است، بسیار نزدیک‌تر خواهیم شد تا آن‌چه امروزه گرفتار آنیم!!

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *