نگاهی به چنتهی خالی شریعتی: به مرده لگد نزنید!
عباس مدحجی- خورنا:در بحبوحه ی سِیلی که شمال تا جنوب کشور را درگیر خود کرده است، خوزستان این روزها به کانون اخبار سیل بدل شده و هر لحظه برتعداد متضررین خوزستانی سیل افزوده میشود.
مردم نقاط بحران زا و پرخطر لحظه به لحظه ی هر روز را با استرسِ از دست دادن تمام زندگیشان شب میکنند و در سطح ملی شاید کمترین توجهی به عواقب این فشار روحی روانی هم نمیشود.
ستاد بحران و مسؤلین کشوری و استانی بارها اخطار و دستور تخلیه شهرها را میدهند اما مردم نه تنها هیچ توجهی نمیکنند که پای وطن و خاک را وسط کشیده و بر حضور پای میفشارند.
خیلی ها اعتمادی به ستاد بحران ندارند. در حقیقت ضعف در عملکرد و اطلاع رسانیِ به موقع، هرگونه اعتماد مردم را از ستادهای مدیریت بحران سلب کرده است. از سویی دیگر ، بلاتکلیفی در مقصدِ تخلیه هم کم آزارشان نمیدهد. اسکان در یک سالن ورزشی یا مدرسه یا پادگان بدون حداقل امکانات رفاهی، دست کمی از حضور در مناطق سیل زده ندارد. در شرایطی که خیلی مکان های بهتر برای میزبانی مردم در سطح استان وجود دارد و دولت میتواند از فضای فیزیکی تمام ارگانها در این موقع حساس و بحرانی بهره بگیرد ، چراغ “اجحاف” در ذهن مردم سیل زده روشن میشود.
حال اگر خانواده ای به اینها هم رضایت دهد، به عدم امنیت وسایل منزلش رضایت نمیدهد. پدیده ای شنیع بنام سرقت از منازل سیلزدگان و دامهایشان در مناطق سیل زده وجود دارد که عیناً ، ماهی گرفتن دنائت آمیز از آب گل آلود است. عده ای فرصت طلب با سؤاستفاده از مصیبت مردم و ضعف نیروهای امنیتی ، یا در لباس کمک و یاری اقدام به سرقت احشام و دام و کالاهای منازل مصیبت زدگان میکنند تا روی هر خباثتی را سفید کنند. مردمی هم که میبینند توانایی انتقال اسباب منزل یا دامشان که تنها دارایی و سرمایه ی زندگیشان است را ندارند ، ترجیح میدهند کنار سرمایه شان بمانند و یا بمیرند.
فارغ از تمام این موارد مادی ، بُعد معنوی و روحی ماجرا هم دل سپردن به تخلیه را سخت میکند. تَرکِ خانه و کاشانه در حالی که نمیدانند آب چه نقشه ای برای سرزمینشان دارد چندان کار آسانی نیست. فرض کنید درحال گریز از این سیلابِ مصیبت، آخرین نگاه را به کاشانه تان می اندازید. در کسری از ثانیه تمام خاطرات و امیدها و آرزوهایتان را باید بگور بسپارید و خانه تان را ترک کنید.
خیلی از روستاییان تخلیه سرزمین را برابر فرار میدانند و حتی در برخی جاها اعلام کردند کسی که میرود دیگر نباید برگردد. خیلی هاشان معتقدند مسولان امر به عمد در صدد خالی کردن شهرها از سکنه هستند تا آب را بجای هدایت به سمت تأسسیات نفتی یا مزارع نیشکر ، بروی شهر باز کنند و میخواهند با حضورشان مانع این اتفاق شوند.
ستاد مدیریت بحران توان چندانی در مدیریت بحران از خود بروز نداده است یا حداقل مردم چنین حسی بدان ندارند. نیروهای امدادی و یاری رسان دیر به عمق فاجعه پی بردند و ضعیف وارد شدند. حتی انتخاب استان تهران بعنوان استان معین خوزستان در خصوص سیل و سفر رحمانی فضلی و قاسم سلیمانی در لباس وزیر کشور و فرماندهی نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هم گرچه امید بخش بود اما چندان دردی از مردم را دوا نکرد.
حادثه در خیلی از نقاط حادثه خیز، واقعا خیز برداشت. راههای عبوری خیلی از روستاها را بست ، شهرهای کوچک را محاصره کرد، مدارس را تعطیل کرد و زندگی و سرمایه خیلی از کشاورزان و دامداران را به یغما برد. در سایه ی فضای نیم رسانای رسانه ای استان و کشور هم مسولانِ خیلی از ضعفهای مدیریتی و ناکارآمدی افشا و به درستی معرفی و مشخص نشدند. تشکیل و تحکیم دائم سیل بندهای غیر اصولی و موقت هم خیال شهروندان را راحت نمیکرد گرچه این عدم راحتی خیال پیش از آنکه زایده ی سیل امروز باشد ریشه در بحرانهای همیشگی استان دارد.
مردم خاطرات خوبی از مدیریت بحرانهای قبلی مثل ریزگردها (کل استان)، مالچ پاشی ها(میشداغ)، انتقال آب(به استانهای بالا دست)، شور و قطع شدن آب شرب(خرمشهر )، غائله حقوق کارگران نیشکر و فولاد (هفت تپه و اهواز) و… ندارند و همین امر باعث امتداد بی اعتمادی مردم یه مدیریت کلی استان است. در همین اثنا هم گُلی به دسته گلهای آب داده ی قبلی مدیریت استان اضافه شد و ویدیوئی از گفتگوی استاندار خوزستان با یکی از شهروندان در خصوص سیل منتشر شد. ویدیویی که به شدت مورد استقبال فضای مجازی و رسانه ای قرار گرفت و در کمتر از یک ساعت از انتشارش، توجه های بسیاری را به خود جلب کرد.
غلامرضا شریعتی استاندار خوزستان ، شهروندی که سیلزدگان عرب خوزستان را در امداد رسانی و حمایت همه جانبه دولت با عربهای سوریه مقایسه میکند ، “ضدنظام” و “بی ادب” خطاب میکند. و نه تنها به این اظهارات بسنده نمیکند که با فرمان “ساکت شو وگرنه…” بحث را یک طرفه تمام میکند.
شریعتی با شنیدن حرفهای ناتمام مرد، حکمش را صادر کرد و با برچسب ضد انقلاب، میرفت که حکمش راهم اجرا کند. مردی که سوالی را مطرح کرده بود که شاید سوال خیلی های دیگر هم باشد، جوابی گرفت که شاید جواب خیلی های دیگر هم باشد.
اگرچه اغلب بازخوردها منفی بوده و حتی برخی خبر از عزل استاندار طی بیست و چهار ساعت دادند ، اما طبع لطیف برخی قلم بدستان، شرایط بحرانی استان و فشار روحی وارد بر استاندار را دلیل این واکنش دانسته و ضمن تایید غلط بودن واکنش استاندار ، سعی در جهت دادن اذهان عمومی به سمت دلایل منطقی این واکنش بودند. مواردی هم نوک پیکان انتقاد را به مسائل قومیتی و گفته های آن شهروند نشانه رفتند.
حقیقت امر اما بنظر میرسد چیز دیگری ست. در واقع شریعتی و مدیریتش مدتهاست که سوژه ی رسانه هاست. ضعف شریعتی در برابر دخالتهای بجا و نابجا و تلاش برای جلب رضایت تمام طیفها نه تنها او را محبوب نکرد که عدم اقتدارش را سرزبانها انداخت. تابستان ۹۶ بود که مجمع نمایندگان استان خوزستان در حرکتی منحصر به فرد در جلسه خود ضمن ابراز رضایت از شریعتی، حمایت قاطع خود را از وی به وزیر کشور اعلام کردند. حرکتی که پیش ازاین برای استاندارهای قبلی وجود نداشت و شاید حاکی از این باشد که شخصی که بتواند رضایت هر شانزده نماینده ی استان را برآورده سازد دربهترین حالت هم باید مقدار بسیار زیادی از خواسته هایشان را اجابت کرده باشد. میدانیم که نمایندگان مجلس کم توقع نیستند و برای درک بیشتر موضوع بد نیست نگاهی به آمار انتصابات شهرستانهای تابعه بیندازیم.
این حمایت قاطع درحالی بود که سیل انتصابات حاشیه دار در سطح استان و مشاورین ریز و درشت، دادِ خیلی از همفکران و همراهانش راهم درآورده بود. اعتراضات به مشکلات آب در خرمشهر و حمله تروریستی به رژه نیروهای مسلح در اهواز و تجمعات گسترده ی کارکنان نیشکر و فولاد شریعتی را تا مرز کناره گیری برد اما اتفاقی نیفتاد. شریعتی بر خلاف مقتدایی استاندار پیشین ، بیشتر تعامل و همکاری را چراغ راه خود قرار داده بود ، چراغی که بیش از حد راهش را با بیراهه قاطی کرد و امروز میبینیم که رضایت از شریعتی به کمترین سطح خود طی دوران مدیریتش رسیده است.
امروز اما این واکنشهای رسانه ای و اعتراض به عملکرد استاندار نه برای استاندار تازگی دارد نه برای تیم های مختلف کنارش چرا که بدتر ازاینها را تجربه کرده اند. عمر سیاسی شریعتی مدتهاست که سر رسیده و شاید آنچه هنوز اورا در این منصب نگه داشته تلاش ذینفعان و ضعف جایگزینان احتمالی باشد. تکرار این واکنشهای رسانه ای در واقع لگد زدن به مرده ای است که نه تاثیری در احوال او دارد نه احوال رسانه ها. شریعتی ثابت کرد که شاید یک پزشک بتواند استاندار شود اما الزاما نمیتواند استاندار خوبی باشد. شریعتی که فشار رسانه ای را یش از اینها تجربه و تحمل کرده بدون توجه به اتفاق اخیر دست به عزل و نصب هم زده و روز سه شنبه فرماندار دشت آزادگان بحران زده را عوض کرد.
استان “زرخیرز” خوزستان که مدتهاست به “بحران خیز” تغییر نام داده ، رجالی میخواهد که حتی در بدترین شرایط هم مدیریت کلام و واکنشهایشان را از کف ندهند. مردمی که یک جنگ خانمان سوز تحمیلی را تجربه کرده اند و زمانی که جنگ برای همه تمام شد برای آنها ادامه داشت اکنون درجواب سوال و اعتراضشان از این نابرابری ، نابرادرانه به دشمنی متهم میشوند و این بار خم به ابرویشان می آید.
چنته ی خالی شریعتی با عملکردش پیش از اینها روشده بود واین ویدیوی جدید حرف جدیدی نداشت جز تکرار مکرراتی از برآیند تفکر و اعمال نفوذ کسانی که بر انتصاب شریعتی و ادامه ی ریاستش بر کرسی استانداری اصرار ورزیدند. منتقدان دست به قلم هم که این روزها حریفی ضعیف تر از دولت سراغ ندارند ، با مزید امتنان بالاترین مقام دولتی استان را مورد لطف قرار میدهند و اینگونه قلم فرسایی ها را در رزومه انتقادات مهم و خالی از محافظه کاری خود ثبت میکنند.
شاید وقت آن رسیده باشد نمایندگان استان خوزستان و وزیر کشور در نگاه خود به جایگاه استانداری خوزستان تنوع بخشیده و مُرده ای را از جلوی لگد رسانه ها و مردم بردارند.