شاهنامه فردوسی ققنوس زبان فارسی
احمدرضارستمی: به گزارش خورنا در هشتمین نشست کارگروه تاریخ انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا که با موضوع بررسی جایگاه زبان فارسی در هویت ملی برگزار شد کیانوش بتواز در زمینه زبان فارسی در شاهنامه و نیز تأثیرات به سزای شاهنامه فردوسی در زنده شدن مجدد زبان فارسی در آن روزگار گفت: حکیم ابوالقاسم فردوسی شخصیتی بود که اندیشههای مترقی خود را براساس سخن گفتن درست پایهگذاری میکند و البته بر این باور مترقی خود نیز در جای جای کتاب شاهنامه هم مانند موارد زیر تاکید فراوان میکند:
ﺳﺨﻦ ﺍﺯ ﺗﻮ ماند ﻫﻤﯽ ﯾﺎﺩﮔﺎﺭ
ﺳﺨﻦ ﺭﺍ ﭼﻨﯿﻦ ﺧﻮﺍﺭﻣﺎﯾﻪ ﻣﺪﺍﺭ
تو چندان که باشی سخنگوی باش
خردمند باش و جهانجوی باش
فردوسی پایهگذار بازشناسی اسطورههای ایرانی براساس خٍرد
رئیس انجمن شاهنامه خوانی خوزستان اظهار کرد: همبستگی بین سخن و خرد و نیز اعتقاد بر این نکته که استواری هر چیزی به عقل و دانایی بشر بستگی دارد موجبات ماندگاری هرچه بیشتر سخن و کلام فردوسی را در طول اعصار و قرون گذشته فراهم کرده است بطوریکه اگر ما امروزه میگوییم اگر فردوسی نبود زبان فارسی هم باقی نمیماند در واقع به هیچ عنوان سخن گزافی را نگفتهایم.
وی اضافه کرد: البته اگر چه پس از اسلام بعد از اینکه محدودیتها از روی زبان فارسی برداشته میشود ما شاهد ظهور آثار فراوانی چون گرشاسبنامه، سامنامه، برزونامه و غیره به خط و زبان فارسی هستیم ولی همچنان میتوانیم بگوییم که شاهنامه فردوسی نسبت به آنها از جایگاه والاتری در بین مردم برخوردار است. زیرا فردوسی در کار خود نه تنها با نکتهسنجی بسیار حرکت کرده بلکه در بحث پاسداری از زبان فارسی نیز با وسواس بیشتری نسبت به این نویسندگان عمل کرده است.
بتواز فردوسی را پایهگذار بازشناسی اسطورههای ایرانی براساس نوعی خردورزی معرفی میکند و توضیح میدهد: از آنجایی که اسطورههای ایرانی و بینالنهرین بسیار کهنتر از اسطورههای یونانی هستند لذا عدهای با توسل به این دستاویز، اسطورههای یونانی را به دلیل نزدیکی به زمان حاضر بسیار خردمندتر از اسطورههای ایرانی معرفی میکنند بنابراین فردوسی با سرودن شاهنامه به خوبی خط بطلانی براین نظریهها میکشد به نحوی که به طور مثال فردوسی در کتاب شاهنامه خود کیومرث را بسیار باورپذیر تر از داستانسراییهای قبلی معرفی میکند یعنی این شخصیت اسطورهای را نه تنها اولین انسان نمیداند بلکه اولین پادشاهی معرفی میکند که دارای ملت است.
فردوسی در سرودن شاهنامه حرمتهای اخلاقی و انسانی را نگه داشته است
این پژوهشگر شاهنامه با بیان اینکه فردوسی در کتاب شاهنامه به خوبی نسبت به زبان فارسی امانتداری کرده است عنوان میکند: فردوسی در سرودن کتاب شاهنامه حرمتهای اخلاقی و انسانی را به نحو بسیار مطلوبی حفظ و از آنها پاسداری میکند بطوریکه عدم وجود هرگونه حرف سخیف و کلام توهینآمیزی در این اثر جاودانه فارسی به وضوح قابل مشاهده است.
وی در ادامه برای روشن شدن بیشتر مطلب به مثالی در این خصوص اشاره میکند و میگوید: فردوسی در کتاب شاهنامه وقتی که میخواهد در مورد خباثت ضحاک بگوید و او را حرامزاده معرفی کند به حرمت زبان فارسی از اشاره مستقیم به این واژه خودداری کرده و ضحاک را اینچنین وصف میکند:
که فرزند بد گر شود نره شیر
به خون پدر هم نباشد دلیر
مگر در نهانش نشان دیگر است
پژوهنده را راز با مادر است.
فردوسی در کتاب شاهنامه تمایل به ایجاد یک وحدت و همگرایی در بین ملل مختلف دارد
بتواز در ادامه به تمایل فردوسی در کتاب شاهنامه برای ایجاد یکنوع وحدت و همگرایی در بین ملل اشاره میکند و با بیان اینکه فردوسی در این کتاب سعی کرده که با معیار قرار دادن زبان فارسی هرگونه تقابل فرهنگی و زبانی را به حد صفر برساند اظهار میکند: علیرغم اینکه در آن دوره زبانهای مختلفی در ایران وجود داشته است اما مشاهده میکنیم که فردوسی در کتاب شاهنامه کم و بیش این نیت را داشته که حتی خاقان چین را هم کسی معرفی کند که به زبان فارسی صحبت میکند و یا عنوان کند که پادشاه یمن هم سخن گفتن به فارسی را خوبی میدانست.
مسئول انجمن شاهنامه خوانی استان خوزستان در مورد علت نگارش کتاب شاهنامه فردوسی به زبان فارسی دری گفت: زبان پهلوی از ۱۴ حرف تشکیل شده است که این تعداد کم حروف، مانند نقطه ضعف بزرگی مانع از ترجمه برخی از کلمات آن میشود بطوریکه در زبان پهلوی بسیاری اتفاق میافتاد که تا زمانی که یک کلمه در جمله قرار نمیگرفت مفهوم واقعی آن غیر قابل فهم و تشخیص بود مثل واژههای « گِرد، گُرد، گَرد » که اگر اعراب آنها مشخص نباشد و یا در جمله قرار نگیرند به هیچ عنوان نمیتوان به تنهایی مفهوم مجزایی از آنها استخراج نمود. بنابراین وجود چنین دشواریهایی در زبان پهلوی باعث شد که فردوسی از خط و زبانی مانند فارسی دری که فاقد این نقاط ضعف بود در کار نگارش شاهنامه استفاده کند.
وی اضافه کرد: البته این نکته را نیز نباید نادیده گرفت که ترجمه قرآن به زبان فارسی که برای نخستین بار در دوره سامانیان به وقوع پیوست خود تبدیل به عامل بسیار مهمی برای باز شدن دست فردوسی در سرایش شاهنامه به زبان فارسی شد زیرا در پیش از آن به علت تعصبات قومی و قییلهای خلفای عباسی هیچ کسی اجازه خواندن قرآن به خط و زبان دیگری به غیر از عربی را نداشت.
پاسداری دقیق فردوسی از زبان فارسی باعث ماندگاری کتاب شاهنامه شد
بتواز ادامه داد: بنابراین وقتی که امرای سامانی به عنوان اولین سلسله ایرانی پس از اسلام که نسب خود را به شاهان ساسانی ربط میدادند اینگونه با رفتن به پیش علمای ماوراء النهر، توانستند مجوز ترجمه قرآن به زبان فارسی را بگیرند ما شاهدیم که از این دوره به بعد یک نوع پیمان و همبستگی نیز در بین علما و شاعران ایرانی برای تقویت و رشد هرچه بیشتر نظم و نثر فارسی در محدوده جغرافیایی آن زمان ایران به وجود میآید که در نتیجه آن علاوه بر پیدایش شاهنامه فردوسی آثار گرانقدر دیگری چون دیوان اشعار رودکی و کتاب تاریخ بیهقی نیز یکی از پس دیگری از این دوره به بعد در در نظم و نثر فارسی متولد میشوند بطوریکه دامنه این رشد و نمو تا آنجا به پیش میرود که در دوره حافظ یک غزل عربی که خواجه شیرازی میسراید از نظر وزن عروض شعری از غزل بسیاری از غزلسرایان چیره دست عرب آن زمان نیز بالاتر میرود.
این پژوهشگر شاهنامه خاطر نشان کرد: اگر شاهنامه فردوسی ماندگار شد حاصل خردورزی و پاسداری دقیق و نکته به نکته فردوسی از زبان فارسی در این کتاب است زیرا دایره واژگانی که فردوسی در این کتاب استفاده کرده است به غیر از ۷۰۰ تا ۸۰۰ کلمه عربی که آنهم بیشتر این کلمات جنبه اشتراکی با زبانهای دیگر مثل یونانی و غیره دارند ( کرسی، طلسم و…) مابقی واژهگان استفاده شده در این کتاب گرانقدر ایرانیان همگی از فارسی اصیل هستند.
وی در پایان شاهنامه فردوسی را همچون ققنوسی دانست که پس از گذشت ۳۰۰ سال از استیلای نظامات اموی و عباسی بر ایرانیان مجددا از خاکستر سیاستهای زشت و نژاد پرستانه آنها در محو زبان فارسی به پرواز درمیآید و باعث ایجاد سرفصلی دوباره در رشد و بالندگی هرچه بیشتر زبان و ادبیات فارسی میشود.