کسی که فارسی را لهجهای از عربی میداند دارای حماقت علمی است
احمدرضارستمی: به گزارش خورنا در هشتمین نشست کارگروه تاریخ انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا که با موضوع بررسی جایگاه زبان فارسی در هویت ملی برگزار شد حامد صافی گفت: زبان شناسان کلیه زبانهای دنیا را براساس نامهای جغرافیایی به دو دسته کلی هندواروپایی و آفروآسیایی ( آفریقایی، آسیایی) تقسیم بندی میکنند.
زبان فارسی شاخهای از زبانهای هند و اروپایی است
این استاد دانشگاه تصریح کرد: زبانهای هندواروپایی خود به گروه زبانهای ژرمنی، ایتالیک، سلتیک، هلتیک، اسلاویک، آلبانیایی، ارمنی، تخاری، هیتی و “هند و ایرانی” تقسیم میشوند که زبان فارسی ما ایرانیان نیز شاخهای از زبانهای هند و ایرانی است.
وی ادامه داد: دومین گروه زبانی دنیا آفرو آسیایی است که شامل زبانهای سامی، عربی، عبری، اتیوپی، چادی، آفریقای شمالی، مصری، بربر و زبانهای نیجریایی و دیگر کشورهای آفریقایی است.
زبان عربی و فارسی هیچ گونه خویشاوندی زبانی با همدیگر ندارند
صافی با بیان اینکه زبان عربی و فارسی هیچ گونه خویشاوندی زبانی با همدیگر ندارند توضیح داد: از آنجایی که این دو زبان از لحاظ خانواده زبانی در دو گروه کاملا مجزایی قرار دارند یعنی زبان عربی که در گروه زبانهای سامی و از خانواده زبانهای آفروآسیایی است و زبان فارسی نیز در گروه زبانهای هندوایرانی و از خانواده زبانی هندواروپایی میباشد لذا این دو زبان فاقد هرگونه ارتباط خویشاوندی با یکدیگر هستند.
این استاد دانشگاه در ادامه ضمن ابراز تعجب از افرادی که میگویند زبان فارسی یک لهجهای از زبان عربی است عنوان کرد: کسی که میگوید زبان فارسی لهجهای از زبان عربی است در واقع حرف یک مضحکی را زده و بیشتر حماقت علمی خود را نشان داده است زیرا این فرد به علت اینکه هنوز نتوانسته است فرق بین سه اصطلاح کاملا متفاوت لهجه، گویش و زبان را درک کند متاسفانه به محمل بافی پناه آورده است.
وی افزود: البته اگر بر فرض محال زبان فارسی و عربی نیز در یک خانواده زبانی قرار داشتند بازهم غیر ممکن بود که زبان فارسی یک لهجهای از زبان عربی باشد چون لهجه فقط و فقط مبتنی بر لحن و آهنگ کلام بوده و فاقد هرگونه قواعد و واژگان مخصوص به خود است مثل لهجه اصفهانی، شیرازی و غیره که ما تنها از روی ریتم صحبت کردن یک فرد میتوانیم از وجود آن اطلاع پیدا کنیم بنابراین زبان غنی و پیشرفتهای مانند فارسی که قواعد مخصوص به خود را دارد و این قواعد نیز در مواردی متضاد و یا کاملا بی ارتباط با زبان عربی هستند به هیچ عنوان نمیتواند یک لهجهای از زبان عربی باشد.
ریشه اشتراکات زبانی را باید در اشتراکات فرهنگی جستجو کرد
صافی گفت: ریشه اشتراکات زبانی را باید در اشتراکات فرهنگی جستجو کرد یعنی وقتی که ما از زبانهای هند و اروپایی صحبت میکنیم این مطلب به معنی آنست که اعضای این خانواده زبانی در یک دوره زمانی با همدیگر همزیستی داشته و احیانا دارای یک زبان مشترکی بودهاند که بعدها مشتق شده و در گروههای مختلف قرار گرفتهاند.
مدیر انجمن شعر آفتاب عنوان کرد: زبانهای “هند و ایرانی” که از آنها به عنوان زبانهای دو سرزمین شبهقاره هند و ایران یاد میشود خود به دو بخش زبانهای هندی شامل سانسکریت، بنگالی، اردو هندی و زبانهای ایرانی تقسیم میشوند.
وی ادامه داد: زبان فارسی امروزی ما نیز شاخهای از زبانهای ایرانی زیرگروه زبانهای هندوایرانی است که خود این گروه زبانی هندوایرانی هم در زیرمجموعه زبانی خانواده بزرگتری با نام زبانهای هندو اروپایی قرار دارد.
ابن مقفع میگوید که ایرانیان باستان از هفت نوع زبان و خط استفاده میکردند
صافی گفت: زبانهای ایرانی از لحاظ قدمت و کهنگی به سه دسته زبانهای ایرانی کهن، زبانهای ایرانی میانی و زبانهای ایرانی نو تقسیم بندی میشوند که در این راستا زبانهای ایرانی کهن شامل زبانهای فارسی باستان، اوستایی، سکایی و مادی هستند و زبان فارسی باستان نیز قدیمیترین زبان این گروه زبانی به حساب میآید.
این استاد دانشگاه اهواز با بیان اینکه نخستین کتیبههای کشف شده از دوران هخامنشی به زبان فارسی باستان نوشته شدهاند اظهار کرد: در کتاب الفهرست محمدبن اسحاق ابنندیم یک نقلی از ابن مقفع وجود دارد که طی آن گفته میشود که ایرانیان باستان از هفت نوع زبان و خط استفاده میکردند بطوریکه میتوان گفت که در آن دوره هریک از طبقات مختلف جامعه ایرانی دارای یک خط مخصوص به خود بودهاند. به عنوان مثال شاهان با خط شاه دبیره برای دستورات و امورات حکومتی بهرهگیری میکردند و روحانیون مذهبی نیز با خط دین دبیره یا اوستایی اقدام به نوشتن کتابهای دینی آنزمان میکردند.
وی عنوان کرد: زبانهای کهن ایرانی در حدفاصل زمانی بین دوره مادها تا پایان هخامنشیان رواج داشتهاند و به استثنای دو زبان دین دبیره و شاه دبیره که به علت استفاده از آنها در کتیبههای باستانی اکنون آثاری زیادی از آنها قابل مشاهده است مابقی زبانهای باستانی مثل مادی و سکایی هیچ آثار خاصی از آنها باقی نمانده و تنها فقط اسمی از آنها در کتابهای تاریخی باقی مانده است.
صافی در مورد زبانهای ایرانی میانه گفت: این زبانهای ایرانی مربوط به دو دوره اشکانیان و ساسانیان هستند و به دو بخش شرقی و غربی تقسیمبندی میشوند که این دو بخش شرقی و غربی نیز هرکدام به صورت جداگانه به دو بخش شمالی و جنویی هم تقسیم بندی میشوند.
بیشتر کتابهای باقیمانده از دوران پیش از اسلام ایران به خط پهلوی ساسانی است
مدیر انجمن شعر آفتاب تصریح کرد: زبانهای ایرانی میانه شرقی شامل زبانهای سکاهی میانه، خوارزمی میانه و بلخی هستند که برخی از این زبانها نیز آثار خیلی کمی از آنها باقی مانده است.
وی ادامه داد: در قسمت شرق ایران چه شمال شرقی و چه جنوبشرقی زبانهای سکایی، خوارزمی و بلخی به عنوان زبان مردم به کار میرفت و در شمال غرب ایران نیز زبان پهلوی اشکانی و در جنوب و غرب کشور هم پهلوی ساسانی یا فارسی میانه رواج داشت.
صافی اضافه کرد: البته در این تقسیمبندیها به هیچ عنوان مرزهای جغرافیایی فعلی ملاک عمل واقع نمیشوند زیرا مرزهای جغرافیایی آن زمان ایران به مراتب خیلی بیشتر از امروزه بوده است.
این استاد دانشگاه بیشتر کتابهای باقیمانده از دوران پیش از اسلام ایران را نوشته شده با زبان پهلوی ساسانی دانست و افزود: در حال حاضر زبانهای بختیاری، کردی و لکی تقریبا بازماندهای از زبان پهلوی ساسانی به حساب میآیند زیرا این زبانها نه تنها دارای اشتراکات واژگانی و دستور زبانی یکسانی هستند بلکه از لحاظ محل سکونتی نیز به علت رایج بودن این زبانها در مناطق غربی و جنوبی کشور هم میتوان به این نتیجه دست پیدا کرد.
اولین آثار رسمی ادبی ایران در بعد از اسلام به زبان فارسی دری نوشته شد/زبان فارسی امروزی ما تنها بازماندهای از زبان فارسی دری است
وی زبان فارسی دری را نمونهای از زبانهای ایرانی جدید دانست و عنوان کرد: در مورد پیدایش و حیات زبان دری در ایران دو نظریه وجود دارد یکی اینکه زبان دری تنها مخصوص به دربار حکومت ساسانی بود و فقط شاهان و درباریان با آن صحبت میکردند که این مسئله با توجه به دلایل و شواهد غیرقابل انکار تاریخی به هیچ عنوان نمیتواند قابل پذیرش باشد.
صافی ادامه داد: یک نظریه قابل پذیرشی دیگری هم در این خصوص وجود دارد و آن اینکه در دوره ساسانیان زبان فارسی دری بیشتر توسط مردم خراسان بزرگ به کار میرفت. یعنی همانطور که در این دوره مردم غرب کشور به زبان رسمی ایران آنزمان یعنی پهلوی ساسانی صحبت میکردند در شرق کشور نیز خراسان بزرگ و مناطق دیگری چون تاجیکستان، ترکمنستان و نیز بخشهای عظیمی از افغانستان آنزمان هم با زبان دری صحبت میکردند که علت آن را نیز میتوان بیشتر در زنده و پویا بودن زبان دری دانست.
مدیر انجمن شعر آفتاب اضافه کرد: البته زبان دری اگرچه بعد از اسلام به تدریج جای پهلوی ساسانی را در کشور میگیرد و به عنوان زبان رسمی کشور انتخاب میشود ولی تا دو قرن و نیم دیگر پس از اسلام نیز به حیات خود ادامه میدهد بطوریکه ما میبینیم که کتاب “بُندهش” که در مورد چگونگی آغاز آفرینش جهان است هم به زبان پهلوی ساسانی یا فارسی میانه نوشته میشود( بُن به معنای آغاز و دَهش به معنای آفرینش)
وی در مورد دلایل افول زبان پهلوی ساسانی یا فارسی میانه در ایران گفت: دشواریهای نگارشی و دستور خطی زبان پهلوی و نیز شکلگیری اولین حکومتهای محلی پس از اسلام در شرق ایران که این حکومتها زبان مادری آنها فارسی دری بود به تدریج نه تنها باعث افول زبان پهلوی ساسانی در کشور میشود بلکه توسعه و پویایی هرچه بیشتر زبان فارسی دری را نیز باعث میشود.
صافی با بیان اینکه اولین آثار رسمی ادبی ایران بعد از اسلام در شرق ایران و در منطقه خراسان بزرگ رقم خورده است اظهار کرد: در این دوران اگر چه شاعران و نویسندگان بزرگ کشور به زبان فارسی دری اقدام به نوشتن آثار خود میکنند ولی این مسئله هرگز به معنای آن نیست که زبان پهلوی ساسانی یا فارسی میانه به کل در ایران آنزمان محو شده بود بلکه شواهدی فراوانی نیز از حیات این زبان در گوشه و کنار کشور بوده است یعنی به عبارتی میتوان گفت که رشد تدریجی زبان فارسی دری در زمانی بوده که زبان پهلوی ساسانی نیز همچنان حیات داشته است به طور مثال وقتی که فردوسی میخواهد اقدام به سرودن کتاب بزرگ شاهنامه کند به دلیل اشرافی که بر زبان فارسی میانه یا پهلوی ساسانی داشته است از یک کتابی دیگر تحت عنوان خداینامه که با این زبان نوشته شده بود استفاده میکند که این مسئله خود به معنای اشراف کامل این حماسهسرای بزرگ ایرانی به زبان پهلوی ساسانی است.
این استاد دانشگاه در ادامه برای روشن شدن بیشتر این مسئله به مثال دیگری نیز رجوع میکند و میگوید: در قرن پنجم نیز وقتی که شاعران نواحی غربی ایران میخواستند به زبان فارسی دری شعرهای خود را بسرایند اقدام به یادگیری زبان دری میکردند.
وی افزود: البته این مسئله تنها منحصر به قرن پنجم هم نمیشود بلکه نظامی گنجوی شاعر قرن ششم هجری نیز برای اینکه بتواند یک شاعر فارسی دری بشود به مناطق شرقی ایران مهاجرت کرده و به یادگیری زبان فارسی دری اقدام میکند.
صافی در پایان خاطر نشان کرد: زبان فارسی جدیدی که ما امروزه با آن صحبت میکنیم تنها بازماندهای از زبان فارسی دری بوده و به هیچ عنوان فارسی دری نیست زیرا خیلی تغییر کرده است.