اهواز کلانشهری با روند معکوس توسعه
خورنا- یک جامعه شناس گفته بود که مسائل ایران چنان سطحی و روی میز قرار گرفته که دیگر نیازی به تحلیل جامعه شناسی ندارد، چیزی شبیه همین حال کلانشهر اهواز که لازم نیست تخصص یا سواد خاصی برای فهم خرابه بودن و رها شدگی آن داشته باشیم.
این شهر را خوب نگاه کنید فقط آجر و بلوک به چشم می آید و خیابان هایی با آسفالت های رنگ و رو رفته پر از چاله چوله، شهری بی ریخت در روز و تاریک در شب که فقط گسترده می شود و بیشتر به یک شهر خوابگاهی می ماند که ساکنین آن برای چند صباحی در آن اسکان می کنند تا بعد از اتمام کار از آنجا بروند.
نه فاضلاب و زهکشی معابر درست و درمانی دارد نه ریخت و نمای شهری، نه فضای سبز مناسبی دارد نه امکانات فرهنگی، نه از مراکز سرگرمی و تفریحی در آن خبری است و نه سیستم حمل و نقل عمومی آن کارایی دارد، در عوض همه این نداشته ها، ناامنی، بافت فرسوده و حاشیه نشینی گسترده دارد و همین مقدار امکانات اندک و خدمات رسانی هم اگر باشد به چند محله غنی اختصاص می یابد.
در همه تحلیل ها یکی از دلایل پر رنگ عقب ماندگی خوزستان به نحوه انتصاب و کیفیت نیروهای اجرایی استان از مرکز و پروازی بودن این مدیران نسبت داده می شود، اما اگر همه عقب ماندگی استان به این عوامل و دولت مرکزی مرتبط است چرا کلانشهر اهواز و دیگر شهرهای استان که شورا و شهردار آن بومی و از جنس خودمان است روند معکوس توسعه را در پیش گرفته اند.
واقعا چرا هیچ شهر و روستایی در خوزستان آباد نیست، چرا اهواز هر سال خراب تر از سال گذشته می شود، آیا همانند برخی ها که مسبب همه ناکارآمدی های کشور را به عوامل خارجی نسبت می دهند ما خوزستانی ها نیز باید همه بدبختی ها و نداشته هایمان را از چشم مرکزنشینان ببینیم؟
آیا از مرکز گفته اند بر ساخت سازها در شهر اهواز نظارتی نداشته باشید و برای نمای شهری، مبلمان و نورپردازی شبانه کاری نکنید، مرکزی ها گفتند مهدیس بدون زیرساخت را بسازید یا کیانشهری را بنا کنند که خروجی فاضلاب ندارد و یک دریاچه طبیعی از بارش باران در اطراف آن شکل گرفته است.
شاید هم کسی گفته بود در نبود المان های معمولی در شهر، با یک پرش سه گام سمپوزیوم بین المللی مجسمه سازی در شهر برگزار کنید و بعد از آنکه متوجه شدید مجسمه های ساخته شده با بافت و کلیت شهر همخوانی ندارد و نمی توان در شهر نصبشان کرد آنها را در همان کمپ اولیه ساخت نگهدارید تا شاید یک پارک برای جاه نمایی آنها احداث کنید.
آیا کسی از بیرون استان به ما گفته بود شوراهای ناکارآمدی انتخاب کنید، کسی به این شوراها گفته بود شهردار کارنابلدی برگزینید، کسی به شوراها و شهرداران گفته بود چنان بدنه پرسنلی شهرداری را حجیم کنید که درآمدهای یک کلانهشر، یک شهر صنعتی تنها کفاف حقوق پرسنل و امور جاری شود؟
نکند هم اصفهانی ها گفتند از کارون که از مرکز شهر عبور می کند هیچ استفاده در زیبایی و نشاط بخشی شهر نداشته باشید و تنها در آن فاضلاب بریزید و بر روی آن پل بزنید یا تنها اجازه دهید که گاو میش ها در آن آب تنی کنند که وقتی به مرکز شهر می رسند تمیز باشند، کاش کارون در شهر دیگری بود تا می دیدیم که چه همایش ها و سمینارهایی برای استفاده از پتانسیل های تفریحی و ایجاد جاذبه های گردشگری آن برگزار نمی کردند.
ما خوزستانی از حقوق شهروندی خود و مطالبه گر بودن چیزی نمی دانیم و تنها از این حقوق رای دادن را یاد گرفته ایم، به لطف همین مطالبه گر نبودن مدیرانی اداره شهر را بر عهده گرفتند که از الفبای توسعه چیزی نمی دانند و از قانع بودن ما و اختلاف های قومی نهایت استفاده را برده اند. بدتر از این مدیران، افرادی هستند که اطراف آنها جمع شده اند و همان اندک خلاقیتی که مدیران می توانستند داشته باشند را با تعریف و تمجید کردن از بین برده اند.
ترکیب مطالبه گر نبودن مردم و مدیران غیر خلاق و معمولی، اهوازی را شکل داده که نمونه ای کامل از روند معکوس توسعه است و در روزمرگی دست و پا می زند، گویا در این شهر هر کسی آمده یک دستگاه کپی بوده که همان مدیریت قبلی را تکرار کرده با این تفاوت که این دستگاه برای کپی برداری از اقدامات مفید مدیران گذشته خراب بوده است.
با این روند اداره شهر و گسترش کم و کاستی های موجود، شاید در اهواز روزی برسد که شهروندان همانند عماد در فیلم فروشنده اصغر فرهادی بگویند ؛ کاش می شد این شهر را خراب کرد و دوباره از نو ساخت!
مرتضی آژند/ اهواز