استانداری سکوت و انفعال
خورنا | سرویس سیاسی: خبرها را که میخوانی هر روز در گوشهای از استان، اخبار التهابات گوناگونی به گوش میرسد که دل هر شهروند میهندوستی را به درد میآورد. خوزستان سالهاست که بی سرپرست شده و بود و نبود یک زاهد شبزندهدار در دارلاماره استان، نه تنها زخمی را دوا نکرد بلکه خود به زخمی دیگر بدل شد. بی کفایتی استاندار البته موضوع تازهای نیست اما افراد بیکفایت، دستکم برای امامالکفایه نشان دادن خود، تبلیغاتچیهای فعال و کاربلدی را به کار میگیرند.
طرفه آنکه در هر بحرانی، از کشتوصنعتهای از همگسیخته تا فولادیهایی که در کوره مشکلات میسوزند و معلمانی که هرازچندی به تنگ میآیند و لب به اعتراض میگشایند، استانداری در گرهگشایی فرو میماند ولی اهل فن میدانند که با بکارگیری صحیح فنون روابط عمومی و اصول اقناع، میشود برای حل مشکلات فرصت خرید و مصلوبان تیرهای بیکفایتی را نیز میشود برای حل مشکلاتشان به مشارکت واداشت؛ اما نه زاهد شریعتپناه چیزی از مدیریت مشارکتی و خارج از اتاقهای دربسته میداند و نه مدیرکل تنظیم روابطش با عموم!
خاصه آنکه فقط به اشارتی بیانیههای تکذیبیه و ردیهنامهها را به دوستان خود در کانالهای اطلاعرسانی تلگرامی میرساند و آنان نیز با درج در کانالهای وزین و پرشمارشان، راهی میزنند که آهی بر ساز آن نمیتوان زد و از جناب مدیرکل اسقاط تکلیف صورت میپذیرد و بازهم بحران بر بحران افزوده میشود. این پسافکنیهای بیپایان که خود به یک ترم و فرم جدیدی در روابطعمومی بدل شدهاند، استانداری را به همان شیر بییال و دم و اشکمی بدل کرده است که نه هیبتی برای مدیریت قاطع دارد و نه توان وقت خریدن برای مددگیری از اهل فن در قاموسش میگنجد.
مدتها بود که برای نوشتن این عریضه تردید داشتم و میپنداشتم که جوانمردانه نیست که در شرایط بحران از استاندار و دارالاماره گلایه کنم ولی اکنون که علیالاحراز ریشه شر را در همین طریقه مدیریت ریشسفیدانه و توام با روش “این تن بمیره” و “بالاغیرتا این یکبار را کوتاه بیا” دیدم، نوشتن این عریضه را واجب عینی دانستم.
مشکل از آنجا آغاز شد که مدیران میانی، خود را متعهد به مدیر ارشد دانسته و تلاشهایشان به جای حرکت به سوی رفع بحران، به اقدامات ایذایی برای پرزنت کردن مدیر ارشد خلاصه شد. چندروزیست که شایعاتی به مثابه درب نوشابه باز کردن برای استانداری که در بیکفایتی در خوزستان زبانزد شده بود، از طریق شایعهپراکنان اداری و منابعی که به لوسی و لوثی نمیخواهند نامشان فاش شود، خبر از جابجایی حضرت والی به استانهای دیگر میدهند. اهل فن و نظر میدانند که این منابع آگاه چه کسانی هستند و این شایعات به چه شکل در اتاقهای فکر تهی از فکر طراحی میشود ولیکن مشکل از ناحیهایست که نمیدانند این شایعات برای مدیر زاهد و نمازشبخوانشان، کژکارکرد دارد. استاندار و پیرامونیهایش که در حل مشکلات استان تماما سنگ گذاشتند! اکنون کاندید بکارگیری در استانهای دیگر یا سازمانهای ملی میشوند! یا للعجب، مگر میشود به برنامگی و ضعف و بیکفایتی پاداش داد؟ مگر در عصر قاجار و دوران حاجی میرزا آغاسی و میرزاآقاخان نوری زندگی میکنیم؟
ینکه ساکنان عمارت خیابان فلسطین از درک غامض بودن وضع موجود عاجزند، محل بحث نیست، مشکل اینجاست که این نوابغ عالمپناه و ریاضیبلد، بهجای بکارگیری تکنیکهای دقیق برای تقلیل و تبدیل بحرانهای امنیتی، به مشکلات صنفی راهکاری جز تولید شایعه ندارند و از امکان بکارگیری ابزارهای مستشاری نیز بیخبرند و راه حل را در تولید و توزیع شایعات مرکب و خرد میبینند!
جز دو مدیر اخیر روابطعمومی استانداری، شاید به ندرت نام مدیری در روابطعمومی این نهاد را بخاطر بیاورم ولی یکی از دلایل این آشنایی، تولید اخبار ناگوار فراوان در استان و البته تغییر ابزارهای ارتباطی و به فراموشی سپردن مدیریت مشارکتیست. هر زمان که آقایان به جادوی این علم آگاهی یافتند، میتوان به حل مشکلات امیدوار بود ولی با این سطح نازل از روابطعمومی که صدالبته به یک رویکرد موبایلمحور و چندسیمکارته تنزل یافته است، بهطور قطع هیچ بحرانی حل نخواهد شد.
مجتبی اسکندری، روزنامهنگار و کارشناس روابطعمومی