خوزستان، استان نخستین؛ از سرطان خون تا اعتراضات صنفی کارگران
در یکصد ساله اخیر نام خوزستان به صنایع نفت، فولاد، پتروشیمی و از آن سو به کار دامداری و کشاورزی و آب و خاک گره خورده. خوزستان در همه دوره های تاریخش مهاجر پذیر بوده، چه اعزام به جبهه های جنگ و چه پیش از آن برای تفریح و گردش در خرمشهر و آبادان، چه برای اشتغال در صنایع خوزستان و چه برای زندگی در اهواز و خرمشهر و آبادان. اما امروز خوزستان مرکز اعتراضات بزرگ صنفی در کشور شده است. گویی این استان دوست دارد در همه چیز نخستین باشد. چه با نام استان نخست سرطان خون در کشور و چه در زمینه اعتراضات صنفی همچون گروه ملی صنعتی فولاد ایران و کشت و صنعت نیشکر هفت تپه بزرگترین اعتراضات کنونی هم اکنون به گروه ملی صنعتی فولاد و نیشکر هفت تپه مربوط است. اما پرسش نخست آن است که اصلا «گروه ملی صنعتی فولاد» چیست؟
«گروه ملی صنعتی فولاد» نخستین کارخانه فولاد کشور است که در سال ۱۳۴۲ برای تامین نیاز های فولادی کشورتاسیس شد تا بتواند در نخستین فاز خود؛ میلگرد ساده، میلگرد آجدار و نبشی را در سال ۱۳۴۶ با ظرفیت ۶۵ هزار تن در سال تولید کند. تکنولوژی این کارخانه از شرکت های دماگ و زیمنس وارد شده بود. این شرکت به تدریج توانست با نصب ماشین آلات به روز آن زمان، وارد باشگاه تولید صنایع فلزی همچون، توری فلزی، انواع پیچ و میخ، سیم خاردار، توری پنجره، الکترود مرغوب جوشکاری (با نام تجاری هویزه) و همچنین پس از آن، انواع پروفیل های پر کاربرد فلزی از جمله تیر آهن، ناودانی، انواع لوله، سپری، انواع قوطی، کلاف و شمش شود اما این شرکت در سال ۱۳۷۱ و ۱۳۸۳ و ۱۳۸۵ ارتقاع یافت اما مرتبا سبد محصولات تولیدی خود را از دست می داد. برای مثال، الکترود هویزه، محصول استراتژیک این شرکت که ارزش افزوده فراوانی داشت، تعطیل گردید و بازار را به رقبا واگذار کرد. پس از آن نوبت به کارخانه ذوب رسید، کارخانه ذوب کارخانه ای مستقل بود که می توانست با وارد کردن قراضه به تولید شمش و سپس به تولید محصولات نهایی بپردازد. سیکل قراضه تا محصول، سیکل بسیار پرسودی است که ارزش افزوده فراوانی دارد. این شرکت در سال های ۸۴ و ۸۵ که صدام حسین مستبد عراق پیش از آن طی یک عملیات گسترده نظامی سقوط کرده بود می توانست با واردات آهن قراضه از عراق که به قیمت های بسیار نازلی (به دلیل عرضه فراوان بعلت جنگ) به فروش می رسیدند اوضاع مالی خود را سر و سامانی دهد و به واسطه کارخانه ذوب که با دو کوره کار می کرد، حتی تا ۷۵ درصد نیاز خود به شمش را مرتفع سازد. اما شایعه ای پیچید که آهن قراضه عراقی رادیو اکتیوی است. در همان سال ها شرکت ذوب تعطیل شد و مافیای آهن، توانست قراضه های عراقی را کیلومتر ها در داخل کشور جابجا کند و به کارخانه های ذوب مطبوع خود برساند و سود سرشاری عاید دیگر استان ها کند. از آن روز تا کنون کارخانه ذوب، کارخانه استراتژیک دیگرگروه ملی تعطیل است. پس از خصوصی سازی، این شرکت به شرکت امیر منصور آریا واگذار شد و مه آفرید خسروی، مالک خصوصی آن تلاش کرد واحد های تعطیل کارخانه را احیا کند و کارخانه را دوباره به ریل سود دهی برساند. مه آفرید خسروی به اعدام محکوم شد و شرکت امیر منصور آریا و مالکیت آن بر صد ها شرکت کم لن یکن شد.
این شرکت در خلال سال هایی که مدیریت تخصصی بر آن حاکم نبود ضرر های فراوان دید. نیروی کار بسیاری بدون تخصص مرتبط وارد شرکت شدند و شرکت که در مشکلات و کاهش جدی تولید قرار داشت، دچار هزینه های سرسام آوری نیز شد. پس از ان در سال ۹۵ حدود ۶۵ درصد سهام آن به بانک ملی واگذار شد. در واقع بانک ملی امروز مالک اصلی گروه ملی است. با این حال بانک ملی تلاشی برای رساندن کارخانه به تولید انبوه و احیای سبد متنوع محصولات گروه ملی نکرده است.
المیرا عالی پور