شهردار جدید اهواز، بایدها و نبایدها!
مرتضی آژند
خورنا- شورای پنجم شهر اهواز باید مدت ها قبل شهردار کتانباف را برکنار می کرد و روحی تازه به شهر می بخشید، کاری که قانون منع به کارگیری بازنشستگان آن را انجام داد و این فرصت را در اختیار شورا گذاشت تا جانی دوباره به شهر تزریق کنند و با چشم پوشی بر منافع شخصی و مسئولیت پذیری نامی نیک بعد از آن انتخابات پر سر و صدا از خود به یادگار بگذارند.
ماندن کتانباف در شهرداری دیگر به مصلحت شهر نبود، چرا که جمیع شرایط به سمتی رفته بود که شاخص های مقبولیت و توانایی را از شهردار گرفته بود و در چنین شرایطی کتانباف هر برنامه ای هم که داشت قابلیت اجرایی پیدا نمی کرد.
در چند ماه گذشته یا شهردار استعفا می داد یا گفته می شد که طیفی از شورا می خواهد او را برکنار کند، حجم اخبار منفی، معضلات شهری مانند همین آبگرفتگی معابر و ملموس نبودن عملکرد شورای جدید و آقای شهردار، مردم را هم به این باور رسانده بود که شهردار توانایی اداره شهر را ندارد و این شورا هم جا پای شوراهای قبل تر از خود گذاشته است.
در چنین شرایطی قانون منع به کارگیری بازنشستگان لطف بزرگی به خود شهردار، شواری پنجم و شهروندان اهوازی بوده است تا شرایط حاکم بر شهر را تغییر دهند، در واقع فرصت جدیدی فراهم شده است اما اینکه شورای شهر بخواهد از این فرصت استفاده کند یا خیر به انتخاب شهردار جدید بستگی دارد.
شورای پنجم باید از تجربه انتخاب یک شهردار و مدیریت خود در شورای شهر استفاده کرده و انتخابی متناسب با ویژگی های اهواز داشته باشند، شورا باید در اولین فرصت سرپرستی برای شهرداری مشخص کند و انتخاب شهردار را هر چه بیشتر به عقب بیندازد تا هم کارنامه گذشته خود و شهردار و دلایل موفق بودن یا نبودن را بررسی کنند و هم با شناختی که از شهر پیدا کرده اند فرصت برای انتخاب یک گزینه شایسته را داشته باشند.
اهواز از شاخص های کلان شهری تنها جمعیت بالای یک میلیون نفر و اهمیت در اقتصاد ملی را یدک می کشد و از نظر دیگر شاخص ها، بیشتر به یک روستای بدقواره بزرگ شبیه می ماند که هر روز هم گسترده تر می شود.
اهواز زیرساخت هایی به شدت قدیمی و فرسوده در بحث فاضلاب، زهکشی معابر، انشعابات آب و برق دارد، فاقد ریخت و نمای شهری است، از نبود فضای سبز مناسب رنج می برد، امکانات فرهنگی و هویت بخشی ضعیفی دارد، مراکز سرگرمی و تفریحی در آن نایاب است، سیتسم حمل و نقل عمومی آن کارایی ندارد و عدالت اجتماعی در توزیع امکانات نیز در آن رعایت نشده است، شهری است با چند ناحیه غنی و اکثریت فقیر در امکانات شهری.
بافت فرسوده در دل شهر، حاشیه نشینی گسترده، ترکیب جمعیتی از قوم های مختلف، پایین بودن امنیت، بدنه حجیم پرسنلی فاقد تخصص های لازم در شهرداری و ..از دیگر شاخص هایی است که اهواز را یک کلان شهر خاص کرده است که فرصت آزمون و خطا را گرفته است و باید فردی علم محور درمان آن را بر عهده بگیرد، فردی که از سواد اجتماعی بالایی در برقراری ارتباط و درک حساسیت های لازم گروه های جمعیتی اهواز برخوردار باشد و بتواند در برابر سودجویان شهری مقاومت کند و یک منبع درآمد پایدار در شهری که امتیاز ویژه صنعتی بودن را دارد برنامه ریزی کند.
شهردار آینده اهواز باید به علم مدیریت شهری مجهز باشد، بداند در محله ای که تراکم جمعیتی بالا رفته است و زیرساخت ها جواب نمی دهد نباید اجازه ساخت و ساز جدید را بدهد، بداند گسترگی هر چه بیشتر شهر یعنی هزینه اضافی در مدیریت شهر و ایجاد زیرساخت ها، بداند که احیای بافت های فرسوده درون شهر مناسب ترین جایگزین برای گسترش افقی شهر است، بحث عدالت اجتماعی و توزیع امکانات را جدی بگیرد و دانش محوری و کاهش مشکلات مناطق آسیب پذیر را با تکیه بر پژوهش محوری سرلوحه کار خود قرار دهد.
اهواز به واسطه شرایط اقلیمی و کم کاری های مدیریتی شهری افسرده و غمگین است تا جایی که می توان آن را به شهر مردگان تشبیه کرد، شهردار اهواز باید برای سر زندگی در محلات، تغییر نمای شهر با المان های شهری، نورپردازی های شبانه، برپایی جشنواره های فرهنگی متنوع و ایجاد یک برند و نماد شهری برای بخشیدن جانی دوباره به شهر برنامه داشته باشد، فردی باید شهردار اهواز شود که بداند در اهواز چه خبر است و راه حل این چه خبر بودن را هم داشته باشد.
این حداقل شاخص های مدیریتی برای شهردار یک کلانشهر است، مانده است که شورا بخواهد چنین فردی را انتخاب کند یا مثل دوره های گذشته منافع شخصی، قومی یا حزبی را ملاک انتخاب قرار دهد، مانده است که برایشان همین دوران مدیریت تمام نشده شورا و نهایت بهره برداری از منافع شهر مهم باشد یا بخواهند تحول بخشی و شروع فصلی جدید در دوران مدیریت شهری اهواز را به اسم شورای پنجم رقم بزنند.
شورای شهر برای انتخاب فردی شایسته، نیم نگاهی به شوراهای دوره قبل و عملکرد آنها هم داشته باشد تا ببینند از آنها چه نامی بر جا مانده و مردم در مورد آنها چه قضاوتی می کنند، ببینند مردم آنها را به نطق های میان دستور یا مصاحبه ها می شناسند یا به پروژه های عمرانی که در شهر افتتاح کرده اند، ببینند وقتی اسم فلان شخص سابق شورا آورده می شود مردم برای او آروزی سلامتی می کنند یا از شنیدن نامش ناراحت و عصبانی می شوند.
سرنوشت جمعیت یک و نیم میلیون نفری اهواز و در نگاهی کلی تر سرنوشت خوزستان به این انتخاب گره خورده است، پس چه بهتر که شورای شهر کمی از منافع چشم بپوشد و با مسئولیت پذیری و مشورت با گروه های دانشگاهی و مدیران شهری سایر کلان شهرها فردی توانا را به عنوان شهردار انتخاب کنند، اگر هم انتخابی سیاسی و حزبی می خواهند داشته باشند حداقل توانا ترین و متخصص ترین فرد در آن حزب و جناح را انتخاب کنند نه صرفا یک نیروی سیاسی کار بله قربان گو را.