ستم به بوی باران
نوشتاری به قلم فاضل خمیسی (فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی)
وقت بارش رحمت الهی گردنمان بلاتکلیف آسمان و زمین است، در نگاه به ابر و باران خداوند را شکر میگوییم ولی روی زمین حکایت دیگری است؛ آب گرفتگی خیابان ها، فوران فاضلاب و انتشار بوی گند آن که طراوت باران را به زیر سوال میبرد، نشان آن دارد، که هر عیبی باشد این عیب هیچ ربطی به آن بالا ندارد و در واقع زمینیان مقصر انتشار بوی گند و شکست بوی بارانند.
در دورهای که بشریت توانسته زلزله های هفت و هشت ریشتری غیر منتظره را رام خود کرده و حتی بدنبال استفاده از انژری آنها باشد، خروج فاضلاب و گرفتگی خیابان و فلج شدن زندگی برای بارانهایی که فصل و حتی روز آنها مشخص اند، تفاوت معنا دار بینش و مدیریت بشری را در فضاهای متفاوت بیشتر آشکار میکند.
اینقدر از توسعه و پیشرفت گفته اند که پیرزنان بیسوادِ بی دندان هم با کمی مکث این دو مفهوم را براحتی تعبیر و در باره آن سخن میگویند، اما وقتی به ساز و کار توسعه میرسیم، بدلیل برخوردهای سلیقه ای و توانمندیهای فردی این مفهوم دچار چولگیهای متفاوت در سرزمین های متفاوت میگردد.
دولت مداری مثل خلبانی یک هواپیما استانداردهای تعریف شده ای دارد که اگر این استاندارد ها رعایت نشود، فاجعه های زیست محیطی، اشتغال، مدیریت شهری و اجتماعی و… را بدنبال خواهد داشت.
متولی فرهنگ و توسعه و پیشرفت بعد از تشکیل، دولت – شهر، حکومت ها هستند، که ارتقای بینش و فرهنگ و رفاه مردم را در دستور کار خود قرار داده و مقدرات مردم را رقم میزنند،
بدیهی است قانون گذران و مجریان قانون اولین متولیان مدیریت جامعه هستند، اگر این ظرفیت های انسانی بمعنای واقعی سرآمد اجتماع نباشند، رکود و درجا زدن یک شهر یا استان یا حتی یک کشور اجتناب ناپذیر خواهد بود. بسیار شرمندگی است که در قرن بیست و یک و هزاره سوم هنوز ارتقا و ترقی ها با شاخص قبیله و زبان و همشهری بودن سهل الوصول میشود و این روند باعث میگردد انبوه ناکارآمدی و تراکم بی لیاقتی پنهان در یک منطقه!! عادی بودن تصمیمات و اقدامات نادرست را توجیه کرده و همانطوریکه یکی از ملاکهای بکارگیری در شرکت ماکروسافت هوش بالا و خلاقیت ملاک بوده و به افرادی که شرکت را به چالش مثبت میکشانند ارتقا شغلی و افزایش حقوق تعلق میگیرد؛ در یک سیستم معیوب افراد متملق، وابسته و حتی کم توان ذهنی که حجم دهانشان از حجم مغزشان بیشتراست جایگاه والاتری را بخود اختصاص میدهند.
اینکه در یک برهه زمانی محدود عده کثیری از استان محل سکونتشان مهاجرت کرده و آواره استانهای دیگر میشوند فقط ناشی از شرایط اقلیمی نیست، شاید ناشی از ناامیدی به بهبود وضعیت موجود است.
طبعاً افرادی که در محاوره و تجربیاتشان و دامنه جغرافیای کلامشان بر بستر فرهنگ روستایی بنا شده باشد، و هنوز پیشرفت و تعالی را وجود آب و برق دریک منطقه میدانند، درک ابر شهر و کلان شهر برایشان مثل دهِ بالاست، و گرفتگی فاضلاب و اشغال خیابان توسط دستفروش ها یک امر عادیست که نباید زیاد سخت گرفت…
اینهمه منتظر باران بودیم
باران آمد، پر از دلهره
درب فاضلاب ها باز است
مدرسه ها تعطیل شد
کودکان بازیگوش محله
باران مقصر نبود
باران وکیل نداشت
آن مرد دو زن داشت