جنگ سعادت می آورد؟
بی شک قاضی ربیحاوی را باید یکی از ستارگان سپهر داستانی خوزستان به شمار آورد.وی از جمله نویسندگان مکتب داستان نویسی جنوب،از اهالی دیروز آبادان و در حال حاضر مهاجر کشور بریتانیا است.
ربیحاوی داستان کوتاه حفره را در سال ۱۳۶۱ در گرماگرم جنگ برای روایت چرخه تکراری و ملال آور زندگی جنگ زده! نگاشت با نگاهی فرامرزی و فراملیتی.
حفره نخستین بار در سال ۱۳۶۳ در کتاب”۸داستان” با مقدمه هوشنگ گلشیری و زیر نظر محمد علی سپانلو به چاپ رسید سپس در سال ۱۳۶۹ در مجموعه داستانی از قاضی ربیحاوی به نام “از این مکان” به زیور چاپ آراسته شد.
در این میان باید یادآور شد؛ کتاب “۸داستان” را شاید بشود یکی از نشانه های پویایی داستان نویسی خوزستان در دهه ۶۰ به حساب آورد؛زیرا از مجموع ۸ داستان گلچین شده این کتاب سه داستان از نویسندگان مکتب داستان نویسی خوزستان(آبادان)بود از جمله داستان کوتاه حفره ربیحاوی.
حفره در ابتدا روایت فردی است که قصد دارد از طبقه پایین اجتماع با مصیبت های فراوان زندگی به اعلا درجه سعادت برسد و در نهایت به سعادتی می رسد که با زاویه دید قاتل روایت می شود!
داستان ابتدا و انتها حادثه ایی یکسان اما با دو زاویه دید متفاوت دارد؛راوی در ابتدا فردی که کشته می شود و در انتها به فردی که در واقع قاتل فرد اول است،جا به جا می شود(شاید اولی قاسم ایرانی باشد و دومی قاسم عراقی که روزگارانی قبل از جنگ با هم رفت و آمد داشته اند و با هم بازی می کردند!)
ربیحاوی با این تکنیک جابه جایی راوی و زاویه دید داستانی به زیبایی محتوای فلسفی به ساختار داستان می دهد در واقع خود ساختار هم جدای از مضمون حاوی یک محتوای فلسفی می شود!
این دست به دست شدن روایت بین زاویه دید قاتل و مقتول که بطور منطقی و با ظرافت به وقوع پیوسته،سبب پیشرفت و تقویت روایت داستان شده است و جذابیت به ساختار و مضمون داده است.
“حفره” در واقع از نظر فرم یک داستان به شکل دایره است و طرحی دایره ای دارد که ربیحاوی با این فرم توانسته است محتوای فلسفی سیکل تکراری زندگی را دقیق تر نشان بدهد.
نویسنده در این داستان آگاهانه و با دقت؛فرم را مختص و اندازه محتوا و محتوا را به اندازه فرم دربیاورد و نتیجه هماهنگی کامل فرم و مضمون است،تو گویی ساختار و محتوا برای همدیگر خلق شده اند برخلاف برخی آثار این روزها به خصوص نوشته های جوانان نوقلم که سعی دارند بدون خلاقیت با پرکردن داستان از تکنیک های آنچنانی و بازی های زبانی مضمون ضعیف را بپوشانند در واقع این نویسندگان چون حرفی برای گفتن ندارند آگاهانه یا ناآگاهانه به فریب خواننده روی می آورد غافل از اینکه خوانندگان حرفه ای و منتقدان ریزبین می توانند از این فریبکاری پرده بردارند و به سایر خوانندگان منتقل کنند.
“حفره” با مضمون قابل تامل و تاویل پذیر و با فرمی فلسفی(فرمی که محتوای فلسفی دارد) آنچنان خلاقانه نگاشته شده است که حتی خوانش چند باره علاوه بر آنکه از جذابیت کم نمی کند و ملال آور نیست بلکه لذت درک این هماهنگی فرم و مضمون را دوچندان می کند.
همه داستان نویسان به ویژه نوقلمان را برای مطالعه چندباره این داستان کوتاه دعوت می کنم چرا که داستان حفره یک کارگاه واقعی داستان نویس از ایده تا عمل را دربردارد.
“غلامعباس دیناروند؛عضو هیات علمی دانشگاه و منتقدادبی”