وحید کیانی قلعه سردی، شاعر خوزستانی در گفتگو با همدلی می گوید:

من از جهان بی کودک می ترسم

مطلب زیر به عنوان مصاحبه در صفحه فرهنگ ویژه نامه همدلی خوزستان، شماره ششم استانی و 929 کشوری در تاریخ 6 مرداد 97 منتشر شده است. گفتگو را میلاد موحدی راد انجام داده است.

وحیدکیانی قلعه سردی در سال ۱۳۶۱ در قلعه سرد واقع در شهر ایذه به دنیا آمد. وی کارشناسِ ارشد رشته ی علوم اجتماعی است.ا ز سال ۱۳۷۷ به طورِ حرفه ای شعر سروده است. در زمینه ی شعر کوتاه بسیار فعال بوده و هست. از آثار وی می توان:
از کنار این زندگی، پنهان در سکوت بلوط، به منقار مرگ، در تدارک تنهایی، سلول انفرادی
را نام برد. اشعار کوتاه او به زبانهای مختلفی از جمله چینی، ژاپنی انگلیسی و عربی ترجمه شده است.

گفتگو: میلاد موحدی راد

چرا شعرِ کوتاه آقای کیانی؟ اصولاً دسته‌بندی کردن شعر را به‌عنوان «کوتاه و بلند» قبول داری؟

خیلی به تقسیم‌بندی‌های رایج و معمول در شعر بالأخص در این گونه‌ی ادبی اعتقادی ندارم، شعر شعر است کوتاه یا بلند! شعر راه خودش را پیدا می‌کند و به جان مخاطب می‌نشیند فارغ از همه‌ی مرزبندی‌ها
مرگ‌اندیشی در شعر معاصر و نگاهِ تازه شاعرانِ مختلف با جهان‌بینی‌های متفاوت نسبت به آن، مقوله‌ای بسیار مهم و گسترده است، اما ویژگیِ «کم‌نظیر» شعرِ شما که من «نگاهِ شیرینِ به مرگ» را بر آن می‌نهم و معتقدم، این نگاهِ شیرین و البته متفاوت چگونه شکل‌گرفته است؟
مرگ به‌عنوان رازآلودترین و جدی‌ترین پدیده‌ی هستی همواره ذهن مرا به چالش‌های متنوعی فراخوانده و در اشکال مختلف صورتگری کرده است.
به تعبیری عمل گروتسک آن است که برای تماشای دنیای حقیقی اطرافمان دیدی تازه به ما می‌دهد. دیدی که هرچند عجیب و اضطراب‌آور می‌نماید ولی واقعی و معتبر است.
«گروتسک آنجا که با جدیت مطایبه می‌کند و سربه‌سر آن‌ها می‌گذارد وارد حوزه‌ی کمدی می‌شود و قرار می‌گذارد ما به ازا های جدی را به شوخی بکشاند و آگاهانه آنان را به خدمت طنز می‌گیرد و با سلاح دلقکانه ی نقیضه خلع سلاحشان می‌کند».
این «ناخودآگاه» یا «خودآگاهِ» مرگ‌اندیش که در شعرت متبلور شده است حتی به کلماتِ دیگر شعر هم نفوذ می‌کند به عبارتی بسامد کلمات دیگری غیر از مرگ در شعر شما به‌گونه‌ای به مرگ ربط پیدا می‌کنند. گویی موضوعیتِ مرگ تکه تکه در کلیتِ فضایِ ناخودآگاه شعرت ساری و جاری است. به‌عنوان نمونه (پنهان. سکوت. آرام. خواب. تنهایی. گریختن. پوسیدگی و…) مرزِ بین این ناخودآگاه و خودآگاه را چگونه قرابت داده‌ای؟
اصلاً مگر می‌شود از مرگ گریخت، مرگ فرصتی برای دیگر شدن است. مرگ آنگاه‌که بر بناگوش آدمی انگشت اشارت می‌کشد گویی جهانی از معنا را فتح کرده است. ذهنیت در جدالی دائم در شعر من همواره یقه‌ی عینیت را گرفته و رهاورد این دوئل کلماتی ست که یک ساختار مشخص و ساختمند زبانی جلوه کرده‌اند.
مرگ همچنان که در لحظه‌لحظه‌ی ما جاری ست در یک کنش مشترک در شعر من نیز با بسامد بالاتری البته مجال حضور و همراهی یافته است و در معناهای دیگری خود را بازنشر داده است.
ناگفته نماند که هرچند «مرگ» مفهوم و تمِ اصلی و برجسته‌ی سروده‌های توست اما به نظرِ من شما تنوعِ شعری متفاوتی را نیز تجربه کرده‌ای ازجمله شعرِ «کودک و نوجوان» این دگردیسی چگونه اتفاق افتاده است؟
خیلی خود را قائل به حرکت در یک مسیر مشخصِ تکراری نمی‌دانم و یقین دارم که شعر در همه‌ی جهاتی که بتواند به انتقال معنا کمک کند باید به کار گرفته شود. شعر کودک و نوجوان از مهم‌ترین دغدغه‌های من بوده و هست و هماره سعی بر آن داشته‌ام تا حقیقتِ زیست کودکانه‌ی خود را به شعر بنشینم.
دگردیسی خاصی صورت نگرفته فقط در شعر بزرگ‌سال به مفهوم مجرد مرگ تعلق بیشتری دارم (با لبخند) اما در شعر کودک و نوجوان از ظرفیت‌های کودک درون بهره گرفته‌ام.
مطلبی که معمولاً گفته می‌شود این است که شعر کودک گفتن سخت است. این موضوع را چقدر قبول دارید و اگر این‌چنین است سختی و یا عدم سختی آن بر چه استوار است؟
بله کاملاً درست است نوشتن شعر کودک به‌مراتب دشوارتر از شعر بزرگ‌سال است چون از آن شرایط سنی قدری فاصله گرفته‌ایم و دوباره باید برگردیم به خاطرات قدیمی اما در قالب یک کودک به‌روزرسانی شده و امروزی حرف‌های خود را بزنیم.
دشوار اما شیرین است. من حقیقتا از جهان بدون کودک می ترسم.
برمی‌گردم به موضوعیت کلی بحثمان یعنی شعر کوتاه، این نوعِ شعر بشدت «اجتماعی» شده است. هرچند که شاعران جوان نیز به این نوعِ قالب بیشتر متمایل شده‌اند و پاره‌ای از شاعران مثلِ شما درباره موضوعِ واحدی بدان پرداخته‌اند. این حرصِ «نوگرایی» را چگونه می‌توان در شکلِ زندگی امروزی بررسی کرد؟ و این جریانِ شعر کوتاه در دهه‌ی کنونی چرا بشدت از پیش رواج یافته است؟
شعر در هر قامت و قالبی نمی‌تواند نسبت به پدیده‌های اجتماعی بی‌تفاوت باشد، شاعر به‌عنوان یک کنشگر مصلح اجتماعی اگر نتواند مشکلی را حل کند اما می‌تواند آن ایراد را فریاد بزند تا مگر گوشی بشنود که البته این روزها هیچ فریادی انگار شنیده نمی‌شود و فقر است که گویی خود را بروز رسانی می‌کند.
اما شعر کوتاه در ایران وجهه‌ای کاملاً اجتماعی به خود گرفته است چندان‌که شعر کوتاه ژاپن «هایکو» کاملاً طبیعت‌گراست. در جامعه‌ی امروز به دلیل سرعت گرفتن تکنولوژی و روزآمد شدن زیست مردم شعر کوتاه خود را به سامان تر دیده است تا در هیاهوی کار و فقر و نان زودتر شنیده شود و زندگی آپارتمانی نیز این شیوه کوتاه نویسی را تجویز کرده است
به‌عنوان یک خواننده‌ی شعر دوست می‌توانم بگویم تو به «زبانِ شعر و ذاتِ پیچیده‌اش» دست‌یافته‌ای. وقتی شاعر به ذات شعر دسترسی پیدا می‌کند اشعارش رنگِ دیگری می‌گیرند. یک شاعر چه باید بکند تا بدین مرحله‌ی خودآگاه یا ناخودآگاه برسد؟
شعر چیزی جز همین اتفاقات روزمره‌ی دم‌دستی نیست دست یافتن به ذات پیچیده‌ی شعر نیز با من فاصله‌ی بسیار دارد اما درک پیرامونی دقیق، دریافتن «آن» شاعرانه و جوهره مندی در شعر فرصت‌هایی ست که هماره در پی آنم و شاگردی ِ ادبیات غنی و سرشار از تغزل ایران بزرگ می‌کنم.
برویم سراغ انجمن‌های شعری خوزستان که مدیریت یکی از بهترین‌های این حرکت‌های فرهنگی از آنِ شماست. چقدر با جایگاه اصلی و حقیقی شعر خوزستان فاصله داریم؟
انجمن‌های ادبی همواره محل تلاقی اندیشه‌های نو و بازآفرینی‌ها بوده است و شاعران بسیاری در همین جلسات به ادبیات ایران معرفی‌شده‌اند و همچنان به ادبیات خدمت می‌کنند. در استان خوزستان نیز تلاش‌های ارزشمندی برای برپاداشتن این انجمن‌ها صورت گرفته است و تا حدودی هم البته موفق بوده است.
در همین ارتباط نیز انجمن شعر سه‌شنبه‌های مهربان با مدیریت این‌جانب و همکاری حوزه هنری استان و کتابخانه علوم ایران شعرخوانی، نقد و بررسی اشعار و رونمایی از کتاب‌های تازه شاعران استان را در دستور کار خود قرار داده است و مورد اقبال مخاطبان واقع‌شده است.