تصرف استان ثروتمند بدون خون ریزی
داریوش معمار(روزنامهنگار)
مدیر مسئول و صحاب امتیاز “پایگاه خبری فیدوس” و نشریات اقتصادی “میدان دیگر” و “اقتصاد مهرگان”
■
مشکلات این سالهای آبادان و خرمشهر به خصوص روزهای اخیر را نمیتوان صرفاً با طرح مسئله شوری آب بررسی کرد.
تصور اینکه احساسات عمومی و یا اعتراض ناشی از سرخوردگی راهگشای حل مسائل این دو شهر است، ساده لوحانه میباشد. باید با واقعیتها بدون واسطه مواجه شد.
آبادان و خرمشهر آینده را از دست دادهاند. در روزهای پس از پایان جنگ همه برنامهها برای این منطقه مقطعینگر بوده، بازسازی بر اساس ضرورت سیاسی بازگشت مردم، توسعه بر اساس آتشبس و فاقد آیندهنگری، عمران و نگهداری بدون برنامه برای شهر ماندن بر اساس سیستم کمپینگ( ساختن جهت نگهداری کوتاه مدت).
آبادان و خرمشهر امروز ورشکسته، رها مانده هستند، هویت زیست محیطیشان دچار مخاطره است و هویت شهریشان از دست رفته است.
هویت شهری بجز اسکان تابع ایجاد زیرساخت و نگهداری زیر ساخت و توسعه زیرساخت است.
هر بیننده و ناظری طی سه دهه گذشته و سالهای پس از جنگ به خوبی تشخیص میدهد، در این دوشهر کمتر زیر ساخت جدید ایجاد شده، بازسازی بدون برنامه برای نگهداری بوده و زیرساخت راهآهن، فرودگاه، بندر، سیستم آبرسانی و فاضلاب شهری، حمل و نقل شهری، جادهای درون شهری و بین شهری توفیق توسعه نداشتهاند.
مجدداً تکرار میکنم آبادان خرمشهر برای صاحب تاریخ شدن در آینده طی سه دهه گذشته اداره و مدیریت نشدهاند. کمترین میزان رشد دارائیها، مهاجرت معکوس، عدم رقبت در سرمایهگذاری خصوصی نشانههای این تعریف هستند.
اما دلیل این مشکلات چیست؟ مهمترین دلیل این دور افتادگی، عقبماندگی و توسعه نیافتگی ” دخالت دولتی” در عوض حمایت دولتی در امر بازسازی، مدیریت سرمایه و توسعه تجاری و صنعتی و بازار در این دوشهر مانند بسیاری مناطق دیگر کشور است.
اراده بخش خصوص و عمومی، همینطور پتانسیل و توانایی شهروندی در این دوشهر به بدترین شکل خود نادیده گرفته شده و تحقیر شده است. این اتفاق در سطح دیگری هم در استان خوزستان رخ داده، برخورداری و ثروت خدادادی عملاً همه امور و سرمایههای آبی و خاکی و صنعتی این استان را در اختیار دولت قرار داده و بروکراسی دولتی نگاهی کمپ محور به خوزستان داشته(برنامه اسکان موقت)، نگاهی که میراث دوران حضور خارجیها برای بهرهبرداری از منابع این استان و ایجاد شهرکها است، با این تفاوت که برنامه خارجی برای اسکان موقت صد ساله بوده، اما متولیان دولتی برنامه اسکان موقتشان در بهترین حالت بین ده تا سی ساله است، خارجیها برنامه برای اسکان صدساله خانوادههای خود در خوزستان داشتند، اما دولتیها و صاحبان صنایع اساساً برنامه برای اسکان خانوادههای خود در این مناطق نداشته و نگاهشان مبتنی بر سود زیان در دایره تنگ منافع خود و مرکز نشینان است.
خوزستان رو به ویرانی و آبادان و خرمشهر رها شده و از دست رفته، محصول این نوع نگرش و برنامهسازی مدیریتی هستند.
بنابراین میبینیم اصفهان و یزد و کرمان و فارس و اراک و… کم برخوردار از ثروتهای خدادادی، به دلیل شرایط خاص و نزدیکی به مرکز قدرت سیاسی و قدمت تاریخی فرصتها و زیرساختهایشان حتی اگر عمر کمتر از پنجاه سال دارند به مراتب بیش از زیر ساختها در خوزستان صاحب تاریخ هستند. در یک کلام تاریخ از جلگه ثروتمند خوزستان به واسطه همین ثروت، با اصل ثروت، به بیرون و نقاط همجوار این استان که به جای کمپ قرار بوده شهر باشند، منتقل شده است.
نگاه کنید به مسیر مهاجرت از بیرون به خوزستان و از خوزستان به بیرون، نیروی کار غیر بومی وارد و سرمایه انسانی برخوردار و بازنشسته از این کمپ خارج میشوند.
آبادان و خرمشهر در طی سه دوره: دولت اصلاحات، دولت محمود احمدینژاد و دولت اعتدال هرگز نتوانستند با وجود شعارهای روئسای جمهور وزرا از وضع رو به افول و زندگی کمپ محور عبور کرده و بر بحران بیکاری، فقر فرهنگی و فقر شهری و اجتماعی غالب شوند.
نه پول بازسازی با وجود فراوان بودن به دلیل فقدان نگاه آیندهنگر نتوانست نقشی در حل مشکلات این دوشهر داشته باشد. نه تاسیس منطقه آزاد اروند به دلیل ناقص الخلقه بودن و روشن نبودن تکلیف دولتها با خودشان در خصوص اجرایی شدن ماهیت قانونی آن و عدم تضمین حاکمیت در موضوع آزاد شدن اقتصاد و تجارت در این منطقه و فارق شدن از بروکراسی پیچیده و بیمار توانسته تا امروز راه به جایی ببرد.
در این مطلب مختصر قصد ندارم وارد حوزه طرح راهکار برای عبور از این مشکل شوم اما به عنوان مقدمهای برای مطلبی دیگر میتوان در یک جمله اشاره کرد: “دولتها اگر بروکراسی و برنامهتوسعه مبتنی بر اعانه و کمک موقت و تضعیف بخش خصوصی را در آبادان و خرمشهر محدود نکنند، این دوشهر دیگر برای همیشه از دست رفتهاند.”