با تو، فقط گریستم
نوشتاری از دکتر فاضل خمیسی (فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی)
به فرمایش مولا علی (ع)، بدترین کِبر، تکبر به مال است. واین دستور نشان میدهد، ناپایدارترین و پایین ترین دارایی که آدمی از آن بهره مند است، ثروت مادیست، هر چند در این خصوص بالاترین حرص و آزمندی انسان نیز در این حوزه تعریف میشود، بطوریکه از دست دادن جان ساده تر از گذشتن از مال می نماید : < مال است نه جان است که آسان بتوان داد.
اما در این رابطه، هستند، کسانی که ثروت مادی خود را امتحانی از طرف خدا دانسته و یا شجاعت اینرا داشته اند، که ثروت مادی خود را در جهت بهبودی وضعیت اقتصادی سایر همنوعان قلمداد و چه بسا رفاه دیگران را بر آسایش خود ارجحیت میدهند،
روی سخن این مقال با آن دسته از افراد ، که هم وجدان فردی را بیدار نگه داشته و هم رضای خداوند را مد نظر قرار داده یا اینکه به وظایف اجتماعی خود عمل کرده و <هذا من فضل ربی > را برای خدمت به عیال خدا صرف کرده اند، نیست، بلکه با گروهی دیگر است، که بنا به فرصت های پیش آمده در زندگی، بقولی از نظر مادی در سطح برتری نسبت به سایر اعضا اجتماع قرار گرفته ولیکن، در باب یاری رساندن به محرومان جامعه، خویش را به کری و کوری زده و بجز خود و خانواده اشان، هیچ اقدام عملی نسبت به سایر همنوعان خود انجام نمیدهند، طبیعی است، در یک زندگی جمعی و شهروندگونه، ارزشمداری افراد به خدمات و تاثیرات مثبتی است که به جامعه میرسانند، و گرنه، حرص زدن فردی و زالو صفتی نه تنها قابل احترام نیست بلکه باید بعنوان یک ضد ارزش اخلاقی در جامعه نهادینه شود، بسیار دیده شده که بعضی از این افراد با دیدن برخی صحنه های تراژیک فقر و محرومیت مردم، در ظاهر متاثر و حتی گریان میشوند، اما وقتی از آنها خواسته میشود برای رفع معونات آنها دست به جیب و اقدام عملی کنند، به نوعی از کمک کردن به بهانه و عناوین مختلف طفره میروند،
شاید در هیچ دوره ای مثل امروز تفاوت و شکاف طبقاتی بدین صورت در ملاعام به نمایش در نیامده باشد، دختران زیر بیست سال، که با جمع آوری زباله و پلاستیک بدنبال روزی و زندگی شرافتمندانه هستند، و آنطرفتر ویراژ اتومبیل های میلیاردی که توزیع عادلانه ثروت را به سخره گرفته اند، و حکایت از آن دارد، که براستی ثروتهای یک شبه و باد آورده را به نمایش میگذارد و این تضاد و بی قوارگی اقتصادی است که باعث گردیده روز به روز تعداد فقیران بیشتر و گردن رانت خواران کلفت تر گردد.
سیر صعودی و افزایش چشمگیر مؤسسه های خیریه نشان از عرضه و تقاضایی از جنس نیاز و ناکارآمدی سازمانهای حمایتی دولتی از قبیل بهزیستی و کمیته امام (ره) است، و این برای یک جامعه در حال توسعه نه تنها خوب نیست، بلکه نشان میدهد، که گسترش فقر آنقدر وسع پیدا کرده که هر کس به طریقی میخواهد به نوعی با این موج فقر مقابله نماید،
علیرغم ارج گذاری به تلاش و مجاهدت آنها، متاسفانه شاهد آن هستیم، بدلیل اینکه غالب اعضا این موسسات خود از طبقه متوسط و پائین جامعه هستند، میبینیم کمکهای آنها به نسبت حجم بالای نیازمندان نه تنها محدود است، بلکه تداوم نداشته و به نوعی بعنوان یک تسکین زود گذر قلمداد میشود.
مگر معقول است، که فردی بدون تولید ثروت و یا کار آفرینی در یک سیستم اقتصادی سالم بتواند در مدت کوتاهی میلیاردر شود، و با سواد اندک یک شبه ره صد ساله را بپیماید،
در همه جای جهان کسب ثروت ممدوح است اما این مدح برای ثروتی است که از راه قانون و معقول و بدون آثار سوئ اجتماعی بدست بیاید، نه ثروتی که طرق بدست آوردن آن از رانت دادن و دغل بازی و گران فروشی در انواع آن صورت بگیرد، طبعا جراحی که عمل جراحی خود را بالاتر از هزینه متعارف دریافت کند، یا پزشکی که ویزیت خود را مطابق تعرفه دریافت ولیکن از مدت زمان معاینه بزند و یا معلمی که بدلیل بازار کنکور حق التدریس میلیونی طلب کند، از مصادیق فرصت طلبی و کسب مال غیر مشروع بدلیل نیازمندی و ناچاری مردم است، از سویی دیگر، سیستم ناکارآمد مالیاتی که سهل الوصول ترین اخذ مالیات را حقوق کارمندان بداند و با کله گندهای اقتصادی مماشات کرده و سهم واقعی مالیات را از آنها اخذ نکند، میشود، این که الان هستیم.
رفتار فرهنگی جامعه در برهه کنونی باید بدنبال این باشد که عدم مشارکت اقتصادی صاحبان سرمایه در رفع فقر، بعنوان یک رفتار ناهنجار محسوب و میزان حرمت اجتماعی افراد در هر مجلس و محفلی بستگی به دخالت آنها در رفع مشکلات مردم تعریف شود.
اکنون دیگر، دلسوزی و گریستن تنها، دردی از مردم را دوا نمیکند، بلکه نیاز است، یک نهضت همیاری واقعی در همه زمینه ها در رابطه با کمک به مستمندان که روز به روز آمار آنان فزونی میگیرد، راه اندازی شود، و افتخار افراد نه به اتومبیل یا خانه لوکس یا سفرهای خارجی و داخلی! بلکه آن باشد، چقدر توانسته اند، از مال خود بگذرند تا صدای خنده ای را در خانه ای که تا دیروز غمگین بود، دعای خود سازند.