هنوز هم خدا یکی است…
نوشتاری از دکتر فاضل خمیسی فعال سیاسی، اجتماعی و فرهنگی
تقسیم تاریخ به آدمهای خوب و بد و جای دادن همه امپراطور ها در میان آدمهای بد در عصری که قانون حمایت از حیوان و گیاه نوشته میشود، قضاوتی عادلانه نخواهد بود، اما به یقین و حسب یافته های تاریخی که بدست آمده اکثریت قریب به اتفاق سلاطین پایه های سلطنت خود را بر خونریزی بنا نهاده و قدرتشان را با سرکوب و جنگ حفظ کرده و موجد فرهنگهایی شدند، که اساس و تعریف آنها حفظ و تقدیس امپراطور و قدرت او بوده است. در این راستا دین اختراعی، در اینگونه سرزمین ها نه تنها قدرت حاکم را به چالش نمی کشید، بلکه به آن مشروعیت آسمانی میبخشید و عملا امپراطوران را فاقد اختیار شخصی و نماینده خدا یا خدایان معرفی میکردند، ظلم و ستم پادشاهان به پای ادیان نوشته میشد و میبینیم که در گذشته ادیان منبع تبعیض و ناسازگاری و تفرقه محسوب شده و در برخی مواقع جنگ بین سرزمین ها جنگ بین ادیان بشمار می آمد، از طرفی دیگر و در بعد محلی، دین در کنار پول و امپراطور، از عوامل مهم اتحاد یک ملت به حساب می آمد. و حضور دین در کنار ثروت و قدرت پادشاهان یک انتظام تصنعی به اجتماع تزریق می کرد. در بعد جوامع بزرگتر از آنجا که سلسه مراتب اجتماعی و نظم های اجتماعی خیالی و شکننده بودند و از آنجائیکه هر جامعه ای بزرگتر باشد شکننده تر است، نیازمندی به دین بیشتر نمود پیدا میکرد، زیرا لازم بود که حاکم ، نظم و سلسله مراتب ایجاد شده در جامعه را برای حفظ قدرت خود مشروعیتی فوق بشری بدهد.
برای ادیان مذکور خدایان متعددی بنا به شرایط محیطی و جغرافیایی و حتی حاکمیتی ساخته شد، از چند خدایی گرفته تا دوگانه باوری و در نهایت یکتا پرستی.
تمایز اصلی بینش چند خدایی آنجا که خدایان در برابر هم قرار میگیرند و خدای خیر و خدای شر میشوند با یگانه پرستی آنست که قادر باری تعالی توحیدی بری از هر گونه منفعت طلبی و تعصب است، و در جایگاهی قرار دارد که همه مخلوق اویند نه اینکه با خدای شر زور آزمایی کند، و جهان تحت سیطره و حکمت اوست و نگاه دوگانه باوری مبنی بر خدای خوبیها و خدای پلیدی ها قائل شدن هم ذات برای خداوند باری تعالی و از مصادیق نفی قدیم و قیوم بودن اوست.
اعتقاد به چند خدایی و دوگانه باوری موجب تساهل مذهبی شده و بدلیل ایجاد رقیب برای خدای یگانه معمولا مشکلی برای ملحدان و بی دینان ایجاد نمیکند. در مقابل این بی تعصبی، یکتا پرستی بدلیل اعتقاد راسخ به وجود خدای لاشریک و بی بدیل تعصب بیشتری وجود داشته و حقانیت و رسالت آن باعث میشود پیروان یکتا پرستی التزام بیشتری برای تبلیغ دین خود داشته باشند.بیشتری هر چند در گذشته و درخیلی از مواقع چند خداپرستی منشا یگانه پرستی شد، اما از سویی باعث گردید ادیان ثنوی یا دو گانه باور نیز بوجود آیند خدایانی از نوع: خیر و شر!! در این دین، بر خلاف اعتقاد و باور به خدای یگانه، شر نیروی مستقلی است که نه مخلوق خدای یگانه و نه تابع اوست، بلکه و به تعبیری رقیب او به شمار می آید که در یک نزاع دائمی بسر می برند.
از سویی موحدترین و کامل ترین دین عصر حاضر که تعالیم آن نه بر اساس امیال امپراطوران و زورمندان بنا شده و محوریت خود را برجمله پر مفهوم : لااله الا الله، پایه گذاری کرده راه را بر هر شرکی از هر نوع آن بسته است، و تعالی بشر را نه تعظیم بر درب دربار یا مقابر سلاطین بلکه حق محوری و کرنش در برابر خدای لاشریک تعریف نموده است.
این دین که هیچ نژادی را بر هیچ نژادی برتری نمیدهد و همه را در برابر خدای متعال برابر میداند، نفی دیگران و ظلم به همنوعان را عین ستم دانسته و شایستگی های انسانی و تقوایی را منشا برتری تعریف می نماید، هر چند در چند دهه اخیر برخی با تحریک عواطف و ایجاد پالسهای فریبکارانه سعی کرده اند، مجددا از مکانهای تاریخی و برخی نمادها یک محور اعتقادی ساخته و در نهایت آنرا در مقابل شعار توحیدی اسلام قرار دهند، نباید به سادگی از موضوع گذشت، دشمنان دین و مذهب این کشور با ابزارهای مختلف از قبیل قومیت، مذهب، دین و اخیرا حتی شرایط اقلیمی سعی در رخنه و گسست در بین عوامل انسانی داشته و اضمحلال اجتماعی را هدف گذاری نموده اند. هر چند جمهوریت نظام از ارکان مهم حاکمیت کشور محسوب میشود، اما باید دانست که اسلامیت و دینی بودن سیستم است که مبنای سیاست گذاری و اعتقادی نظام را قوام بخشیده و بر این مبنا تمامی نهادهای دولتی یا حاکمیتی یا دارای قید ‘اسلامی’ هستند یا اینکه سیاستهای مبنایی آنها با محوریت ‘ اسلام’ تعریف شده است، لذا هر حرکتی که در تقابل با اسلامیت نظام باشد لازم است، بعنوان یک تضاد حاکمیتی به آن نگریست، حالا این حرکت در طواف یک قبر سلطان و کرنش در برابر آن باشد، یا حرکتهایی در رابطه با ضربه زدن به نظام و همنوایی با استکبار جهانی.
اینکه دین اسلام توحیدی را مختص و یا فرهنگ یک قوم دانست، عین بیخردی است، زیرا آموزه های اسلامی بعد جهانی داشته و مرز اسلام حضور مسلمان در هر جای این کره خاکی است، البته در این زمینه سیاستهای فرهنگی حاکمیت و نهادها ی مربوطه باید طوری هدایت شود که مفاهیمی از قبیل نژاد برتر، هوش برتر، طبقه و مردم برتر از گفتمان و زبانهای رسمی و محلی زدوده شود.و گفتمانهای بالاتری از قبیل انسانیت و اسلامیت و عدالت در اجتماع نهادینه شده و بپذیریم همه ماها مخلوق یک خداییم که ناظر بر گفتار و اعمال ماست…
(فاضل خمیسی)