معرفی یکی از نحله های ادبی تشان
خورنا | بخش ادبی:
با درود و احترام به پیشگاه مردم گرانقدر و جوانان اندیشمند و ادبدوست ایرانزمین و مردمِ شهر کهن و زیبای تشان؛ بهعنوان یکی از مجموعۀ خانۀ شاعران تشان اشارتی کوتاه در رابطه با این کتاب ارجمند و شاعر گرامیِ آن و نیز شهر زیبای تشان به محضر شما ادبدوستان پارسیخوان و پارسیگوی تقدیم میکنم.
یک:
شهر تشان یکی از شهرهای کوچک و زیبای شهرستان بهبهان در استان خوزستان در جنوب غربی ایران است. این شهر مرکز بخش تشان است.(بنگرید به: سایت ویکیپدیا، مدخل شهرِ تشان)
در این شهر چهرههای نامآور و درخشان متعددی در حوزههای علمی و دانشگاهی، مدیریتی و فرهنگی پرورش یافتهاند که شماری از آنها شاعران و نویسندگانی صاحب ذوق و فعال هستند.
شاعران و نویسندگان تشان با تقدّم نسل اول آنها مانند زندهیاد محمدصالح بابلی ـ شاعر محلیگوی و فارسیگوی ماهرـ هماکنون با تعداد قابل توجهی که شمار آنها به بیش از پنجاه تن میرسد در حال فعالیت و تلاش شبانهروزی هستند.
فعالیّت گستردهتر شاعران تشان که غالباً جوانان پرشور و صاحبذوق هستند؛ از آذرماه سال ۱۳۸۴ با وبلاگ(تارنمای) «بامداد یلدا» به گردانندگی عبدالهادی آرامی از شاعران روشن و آگاه تشان آغاز شد که وبلاگ شخصی ایشان بود و به طور رسمی آثار، مطالب و دیدگاههای خود را در آن منتشر میکرد.
پس از آن از این روند از سال ۱۳۸۶ با ایجاد تارنمای «و حالا که شدهایم مثل مترسکها…» به گردانندگی محمود طیّب ادامه یافت. این تارنما نیز که تارنمای شخصی نگارنده است ـ به طور رسمی به انتشار اشعار، آثار و اخبار مربوط به ایشان توسط خود او میپردازد.
تارنمای دیگر، تارنمای «غزل بانو» ـ متعلق به طیّبه شهبازی ـ است و از تیرماه ۱۳۸۹ آغاز به کار کرده است. آغاز به کار این صفحه، کمی پیش از انتشار مجموعۀ شعر «از شامگاه ۲۹ دی»ِ ایشان است. آثار شعری شخصی طیّبه شهبازی توسط خود او در این تارنما منتشر میگردد.
تارنمای «شعرهای عباس طیّب» نیز در خرداد ۱۳۹۲ با هدف انتشار اشعار و آثار و نظرهای شخصی عباس طیّب راهاندازی شد و کمی بعد تارنمای «انتظار بهار» حاوی اشعار آقای ابوالقاسم قاسمی در مرداد ۱۳۹۲ راهاندازی شد که این تارنما نیز هم اکنون توسط ایشان به انتشار آثار ادبی او میپردازد.
در نهایت تارنمای خانۀ شاعران تشان توسط نگارنده و زیر نظر او از سال ۱۳۹۱ آغاز به کار کرده و دریچهای برای نگریستن شما به شعر امروز تشان و شاعران و فعالان ادبی و نویسندگان آن است.
جز این، تارنماهای دیگری نیز از شاعران و نویسندگان تشان در حال فعالیت است که خود نقطۀ امیدی برای آیندۀ ادبی شهر تشان و ایرانزمین ـ این مرز پرگهر ـ خواهد بود.
امید است که شما دوستان شاعر، نویسنده و منتقد؛ و نیز علاقمندان به ادبیات ایرانزمین بزرگ ـ این مرز و بوم کهن ـ و همچنین شهروندان محترم تشان ـ این شهر نیازمند به همکاری و کمک همۀ ماـ ما را با توجهها و رویکردهای ادبی و فرهنگی و همهجانبۀ خویش در این زمینه یاری نمایید.
از شاعران و نویسندگان جوان تشان، تاکنون بیش از ۱۵ عنوان کتاب شعر چاپ و منتشر شده و یا در دست انتشار است. از جمله خانم طیّبه شهبازی با دو عنوان که عنوان دوم در دست تهیه و چاپ است؛ خانم اکرم شجاعزاده یک عنوان، محمود طیّب چهار عنوان چاپ شده و سه عنوان در دست چاپ، سیاوش شمشیری دو عنوان چاپ شده و یک عنوان در دست چاپ و چند مجموعۀ دیگر که در دست تدوین است.
همچنین مجموعۀ گزیدۀ شعر جوان تشان هم اکنون از سوی نگارندۀ این دیباچه در دست تدوین نهایی و پیگیری چاپ است که به امید خدا با حمایت مسئولان و نخبگان تشان در استان و کشور به زودی تقدیم شما مردم ارجمند تشان و جامعۀ ادبی ایران خواهد شد.
دو:
کتاب حاضر یکی از دیگرکارهای شاعران تشان و عضو خانۀ شاعران تشان است که با ذوق و علاقۀ فراوان به فعالیت ادبی پرداخته و توانسته است در زمانی اندک، کارهای موفق و زیبایی را بیافریند.
سیدحمدالله شریفخوی متعلق به دو دورۀ زبانی و زمانیِ کلاسیک و نو است. او در ابتدا با نوشتن کارهایی در حوزۀ زبانی کلاسیک، به رشد ادبی و بلوغ شعری رسید و سپس با مطالعه و تفحص بیشتر در آثار شعری دورۀ معاصر، به زبان نو و ترکیبهای تازه دست یافت.
برای نمونه، همین عنوان کتاب خود بیانگر نگاه هنری و استعداد شعریِ اوست. عنوان «هوای خیابان حیا ندارد» علاوه بر اینکه روی دو واژۀ هوا و حیا نوعی آهنگ زیبای واژگانی و موسیقی دلنشینی را در ذهن ایجاد میکند؛ ایهام تبادر زیبایی نیز در واژۀ هوا هست که موجب هنریتر شدن این شعر و نام کتاب شده است. عبارت هوایِ خیابان بدون اینکه ارادهای در این رابطه بکنیم ذهن ما را با پیوندی مخفی با واژۀ حیا به سوی «حوای خیابان» و عشقهای غیرواقعی میکشاند و آنگونه ربط میدهد و احساس میکنیم که شاعر مستقیم به ما میگوید: «حوای خیابان حیا ندارد». به ویژه که حوا و حیا نیز بسیار جناسگونهاند.
از اینگونه کاربردها در زبان شعری آقای شریفخوی میتوان بازهم دید. او همواره مشتاقانه شعر سروده و نقدهای دیگران را بر شعر خویش شنیده و به کار گرفته است. شریفخوی شاعری بسیار نقدپذیر و اخلاقگراست و اینهمه را در شعر برادرِ شاعرش ـ سیدیوسف شریفخوی ـ با دوبیتی های زیبایش نیز به خوب میبینیم.
شعرهای سیدحمدالله شریفخوی از نظر مضمون در چند حوزه قرار میگیرند. مضامین اجتماعی، مضامین مذهبی ـ عرفانی، مضامین عاشقانه و مضامین انتقادی از مهمترین حوزههای محتوایی در آثار او است.
آقای شریفخوی شاعری با طبع روستایی و فکری نو و قابل تحسین است. او احساسات شاعری صمیمی و اهل دل را در گفتاری ملموس و همهپسند ارائه میکند:
دلم گرفته
مثال جادهای متروک
که سالها رد پای
عابری را
حس نکرد
او رزمنده و جانباز دفاع مقدس نیز هست و در جایجای دفتر شعرش حس خوب آن سالها را که بنمایۀ دفاع و غیرت و حماسه است میتوان دید. او که خود جانباز شیمیایی است؛ شعرهای فراوانی نیز در ستایش همرزمان شهید، رزمنده و جانباز غیور و ایثارگر خود سروده است.
پیش از این در سال ۱۳۹۳ شعرهای زیبایی از او را در کتاب «عطر نام تو در دهان باد» با مضمون و محتوای دفاع مقدس و حماسهآفرینی آن بزرگوارانِ همیشهجاوید به همراه شعرهایی از شاعران جوان تشان منتشر کردم.
ای واژههای بکر
ای کتابهای نانوشته
واژههای بکر
کجاست قلمی که به تصویرتان بکشد…
یا:
مسافرکش نیستم
اما
مسافران زیادی را
همراهی کردهام
که هرگز برنگشتند
آقای شریفخوی شاعر و مداح آیینی و مذهبی نیز هستند و شعرهای زیادی در مدح، میلاد و شهادت ائمه و مناسبتهای آیینی و مذهبی سرودهاند. در این کتاب نیز چند شعری را در این حوزه منتشر کردهاند.
تو طلوع خواهی کرد
آنگونه که تلألؤات
نه بر زمین؛
که در زمین
یارانت را برانگیزد
یا:
خورشید میتابید بیتاب
رود از تشنگی
زبان بر کام دریا نهاد
کمی آنسوتر
مردی آب را نهیب میزد
شریفخوی شاعری بین دو زبان و دو سبک است. برای همین گاه در شعرهایش شاهد فراز و فرودهایی سبکی و زبانی هستیم. او، هم پیشکسوت است و هم جوان، و هم کلاسیک است و هم نو!
این وضعیت در همهجای دفتر شعر او دیده میشود. او دوست دارد نو سخن بگوید و به همین دلیل نیز انتقادپذیر و مشتاق شنیدن نقد است. نقدپذیری او موجب پیشرفت زبانی و ساختاری او شده است.
اما مهمترین وجه مضمونی شعرهای آقای شریف خوی، شعرهای عاشقانه و سپس انتقادی است.
عشق، کشکی است
که مادرم
با آن آش میپزد
شاید من
داماد خواهرش شوم
در شعرهای انتقادی نیز با نگاهی منتقدانه، به زیبایی به دغدغههای انسان امروز پرداخته است و از محرومیتها و نیازهای او سخن رانده است:
قانون
جایگاه بلندی دارد
که نانش را
چماقداران میخورند!
یا:
ای مظلومترین واژه تاریخ
هرکس تو را در ساز خود مینوازد
حالت چگونه است
آزادی؟
یا در مواردی که شاهد درهمآمیختن دو مفهوم زیبای عاشقانه و انتقادی هستیم:
این جماعت
گاهی به زلف تو آویزانند بانو
و گاهی به ریش من
خرشان که از پل بگذرد
به هر دو میخندند
یا:
نگاهم که میکنی
سرم گیج میرود
در سیاهی چشمانت
منهای دامنت
که الگوی انقلابهای
رنگی است…
او گاهی نیز دل به طنز میدهد و شعرهای طنز آقای شریفخوی به ویژه آنجا که با زبان محلیِ لری(زبان شیرین مادریاش) مینویسد ـ و در این کتاب از آنها نمیبینیم ـ خود لطفی دگر دارد.
آسیبشناسی اجتماعی و برجستهکردن خلأهای فرهنگی و اجتماعی از ویژگیهای مهم شعرهای طنزِ آقای شریفخوی است:
یکی سارا یکی مرجان پسندد
یکی پونه، یکی ریحان پسندد
منِ بیچاره باید آخرالامر
پسندم آنچه را مامان پسندد
به این روایت، با شاعری روبه رو هستیم که هدفمند است و جویای دنیاهای نو و دیدگاههای مردمپسند و زیبا. خواندن این کتاب را به شما پیشنهاد میکنم و امیدوارم با کمک به شاعرِ آن و حمایت از او، زمینه را برای ظهور شاعری موفقتر در آینده آماده کنیم.
برای سیدحمدالله شریفخوی آرزوی پیروزمندی دارم و امیدوارم در آینده دفترهای دیگر از او را فراروی خویشتن بگشاییم.
چنین باد.
محمود طیّب
خانۀ شاعران تشان
دوم خرداد ۱۳۹۶