بایسته های اصلاح طلبی کنونی خوزستان
خورنا اکبر ظریفی: جنبش های سیاسی و اجتماعی برای ساخته شدن و زنده ماندن،دو بن مایه ویژه دارند که چگونگی گذرانشان پیروی همه جانبه از مکانیسمی می کند که به این دو عنصر بستگی دارد:نیروی انسانی و زمان.این دو عنصر در دست کم یک چیز به هم پیوستگی دارند و آنهم این است که هر دو در 《تغییر》 و 《تازه شدن》هستند. انسان روبه “شدن” است و زمان نیز رو به”گذر”! پس هر پدیده ای که مایه هایش از این دو جان گرفته باشد،با “نو شدن” همگرایی پیدا می کند.اینکه می گوییم نو شدن،نه این است که با چیزی روبرو می شویم که در “ساختار” و “محتوا”هر روز یک چیز تازه است،بلکه مقصود این است که سازه های این عناصر در هر دوره ای با پالایش،جان تازه می گیرند،ابزار تازه به دست می گیرند،موقعیت تازه می سازند و…آنچه که مهم است اینکه “راه”انتخاب شده همان است اما پوشش این راه،تابلوهای راهنمایی کننده،ابزار روشنایی دهنده و وسایل حمل کننده،هر روز به “مقتضاهایی”تازه تر می شود.این تغییرات”لازمه” ادامه مسیر و کمک کننده برای سرعت بیشتر و حرکت ایمن تر است.
باری،اکنون ما برای ادامه مسیر،با توجه به شرایط تازه،همان نیازها را داریم!بایر برای حرکت سریعتر و ایمن تر،کاستی هارا جبران و امکانات تازه تر را به کار بگیریم.نخستین گام،شناسایی آسیب های گریبانگیر امروزین است.چه نقشه راه، پس از آنی درست تنظیم خواهد شد که ما خرابی هارا بشناسیم!این “شناخت”بایستی دقیق و درست صورت پذیرد،هر چه میزان شناخت درست تر باشد،ضریب خطای برنامه برای رفع آن اشکال پایین تر خواهد آمد.
شناخت درست،به ویژه اگر قرار بر شناسایی “درون پدیده ای”باشد،هنر می خواهد! هنر دیدن کاستی های خود!هنر درست دیدن،هنر چشم پوشی نکردن و…چون قرار است یک حرکت جمعی را مورد بازبینی در کنش گذشته اش بکنیم،بدون ترس و واهمه باید آنچه که کژی و ناراستی است دیده شده و به دیگران نیز نمایانده شود،چون همه باید به طور دقیق و موشکافانه زخم ها و دردها را ببینند و در درمان هر آنچه از دستشان بر می آید،یاری برسانند.
اکنون به نمونه هایی از زخم هایی که بر پیکر اصلاح طلبی استان وارد آمده اشاره می نماییم،روشن است که خوانندگان گرامی،خودشان به عنوان کارشناسان امر،شناخت خوبی از وضع موجود دارند و حتمانگاه تیزبین آنها،نکات کامل تری را پیش روی مخاطبان قرار خواهد داد.در این نوشته تنها آسیب ها شناسایی می شود،چه باید کردها خود سخنی جداست که باید گفته شود.روشن است که این همه می تواند با نگاه دوستان فرهیخته گسترده تر دیده شده و کاستی های این گفت و گو را رفع نماید.
۱• پر رنگ شدن کشش های وابسته به 《داشته های ژنتیکی 》به جای 《ارزش گذاری اندیشه ها》:
آنچه گرایش به کار گروهی سیاسی را نیرو می بخشد،《رسیدن به هدف های کلان 》است که به تنهایی رسیدن به آن نقطه آسان نیست.!این هدف ها،مجموعه ای از نقطه های موفقیت است که برای پیشرفت و توسعه مشخص می شود.کار گروهی،هم فکری را در پی دارد-خرد جمعی.با هم اندیشیدن توانایی ما را برای برنامه ریزی ها بالا می برد،بهره بردن از ایده های گوناگون موجب گزینش بهترین ها شده و از هدر رفتن نیروها جلوگیری می کند و سرعت حرکت را نیز بالا می برد.بنابراین،هر آنچه را که در راه همگرا شدن اعضای یک گروه دشواری به وجود می آورد،《مانع》می نامند، این مانع ها ممکن است زمینه های گوناگونی داشته باشند ولی در اصل یک کارکرد دارند و آن هم جلوگیری از حرکت هماهنگ و سریع “تشکل”ها است.
کنش های سیاسی در بستر هایی که متغیر های 《رنگارنگ》دارند،آسان و هم زمان دشوار می نماید:آسان است از این جهت که تنوع خودبه خود رقابت های زیر جلدی و رو جلدی را موجب می شود،اگر این رقابت ها در زیر مجموعه هدف گذاری ها قرار بگیرد،توانایی کار گروهی را بیشتر می کند،ولی اگر در مسیر های نامتقارن هدایت شود،شدت را در فاصله اندازی هزینه کرده و اعضا را از هم دور می کند،چون در پی اثبات خود است و در هر”اثباتی”،”نفی” دیگری نهادینه شده است.
کنش هایی که بن مایه آن “متغیر های غیر پذیرفته شده” برای کار گروهی است،هر چه نیرومند شود،در جزء توسعه می یابد بدون همگرایی با اجزاء دیگر! واین توسعه،ناهمگون،محدود،و با بنیادی ضعیف ،و اساسا غیرقابل تعمیم خواهد بود.از یک جزء به اجزای دیگر و یاهمه اجزاء باهم نمی توان تعمیم داد.
باری،اکنون استان خوزستان در این جزء گرفتار شده و هر روز بیشتر از دیروز هزینه های گزافی را متقبل شده و فرصت های زیادی را هم ازدست می دهد.در میدان رقابت های این گونه ای،تلاش های نفی ای بیشتر از اثباتی است!مسیر رشد و توسعه،ابتدا در جلوگیری کردن از رشد دیگریست،برنامه ریزی برای موفقیت مبتنی بر داشته ها در اولویت بعدی قرار می گیرد.تلاش ها برای نیرو یافتن برای خود مبتنی بر داشته های ژنتیکی و وابسته به آن است،پس داشته های روبرویی را باید بد جلوه داد،ناقص نشان داد،ناکارام
د تعریف کرد و…دراین صورت است که هرگز همگرایی شکل نخواهد گرفت و هرچه بیشتر تلاش کنی،کمتر موفق خواهی شد.
باری،این دردی است که در استان ما امروز دامنگیر بخشی از اصلاح طلبان شده و هر روز بیشتر از دیروز آنها را ازهم دور می کند و به سوی خراب کردن ساخته های پیشین پیش می رود.
فرجام کشش به سوی این ویژگی:
آ)ژرف تر شدن جدایی های میان مردم و ساخته شدن بستر کشمکش در جامعه و این روبروی توسعه است.
ب)با تولید تضاد های گونه گون در محدوده های این چنینی،راهی باقی نمی ماند برای برقراری آرامش،جز اینکه فضا امنیتی شود و بایسته فضای امنیتی،سرمایه گذاری های لازم برای امنیت است.پس از توسعه همه جانبه و پایدار خبری نخواهد بود.
پ)در چنین فضایی دشمنان تلاش خواهند کرد،بستری برای برنامه ریزی های خود داشته باشند.
ت)مهاجرت نخبگان ،جمعیت فعال را در همه ساحت ها کم خواهد کرد.
ث)بده بستان و سرمایه گذاری های اساسی با محیط های خارجی که سهل است،با نواحی هم جوار صورت نخواهد گرفت،ویا دست کم ریسک بالایی خواهد داشت.و…
۲•نگاه 《معامله گرانه》 به جای《تعامل》 سیاسی:
راه از بین بردن دشواری ها پافشاری و همانگونه که در بالا گفته شد،شناخت درست ناصافی هاست.برای اینکه این مهم اتفاق بیفتد،بایسته است که همه نیروهای همگرا انرژی خود را مصروف همین جهت نمایند.حتی می توان از رقبا هم کمک گرفت و آن کسانی که کارشناسانه به《نقد》می پردازند،دیده شوند.مکانیسم کار همگرایانه پایبندی به اصولی است که استاندارد حرکت در این حوزه می طلبد.این اصول از محتوای جنبش پیروی می کند،اینکه همیشه باید به فکر توسعه و نو شدن بود،اینکه حرمت و آزادی های گونه گون در چارچوب باید رعایت شود،اینکه قانون فصل الخطاب است تا سنگ روی سنگ بنا شود،اینکه 《زنده باد مخالف من》و 《دانا باد دشمن من》،اینکه 《میزان رای ملت است》،اینکه …
در 《بده بستان ها》همه این جوانب می بایست نگریسته شود و راهنمای حرکت باشد.حال اگر چه اتفاقی بیفتد،کار از مسیر خود خارج شده است؟روشن است که اگر به جای این اصول،که ما موصوف به آن هستیم،چیز غیری مبنای تعامل باشد،کار از مسیر بیرون است،و اینجاست که تعامل جای خود را به معامله داده است،بر روی پایه های اندیشه، با دیگران به معامله نشسته ایم و روشن تر است که چیزی را باید بپذیریم که هماهنگ با محتوای ذهنی و عملی اندیشه مان نیست.و در پی وقوع این اتفاق،حرکت ما در راستای شدن نخواهد بود و به حرکت دورانی گرفتار خواهیم شد.
راه تعامل در دیدگاه اصلاح طلبی همیشه باز و اندیشه ورزان این محیط برای جان بخشیدن به مایه های فعال ذهنی خود،ازهمه توانایی ها و نیروهایی که در راستای حرکت خود کمک حال همگرایی می بینند، بهره می برند.ولی این بدان معنا نیست که از پایه های مستحکم و اساسی خود پایین بیایند و تن به کنشی غیر همسو بدهند،تنها به خاطر اینکه یک موقعیت فرعی را ایجاد کنند،به ویژه اینکه این موقعیت ها بیشتر خصوصی و فردی هم باشد.یعنی ما برای اینکه به منفعت شخصی خود برسیم،حاضر باشیم پا روی قرارهای اصلی بگذاریم.این در نگاه مردم که سرمایه های اصلی همه حرکت ها هستند،نسبت به ما تاثیر خواهد داشت.
باری،این ریخت از کنش،چندیست در سپهر سیاسی استان رخ نمایی می کند.بر هر اصلاح طلب عمل گرا وظیفه است که نخست خود از افتادن در این وادی بپرهیزد و دیگر اینکه از مشغولین در این حوزه مراقبت نموده و به موقع آسیب رفتاری را گوشزد نماید.نقد درون گروهی لازمه سلامت حرکت است به آن ایمان داشته باشیم.
فرجام چنین رفتاری :
آ)سود و بهره شخصی به راحتی جای منفعت جمعی را خواهد گرفت واین با پایه های حرکت گروهی سیاسی همخوانی ندارد.
ب)در نگاه معامله گرانه،اولویت محتوای مورد معامله خواهد بود نه اهداف و سیاست های گروه.
پ)مرزبندی هایی که برای ادامه راه کنش های سیاسی لازم است و موتور جذب نیروی انسانی خواهد بود،ازمیان برخواهد خواست .
ت)چنین رفتارهایی، در جوامعی که تازه در مسیر مردم سالاری قرار گرفته اند،موجب تخریب نگاه به تحزب خواهد شد.و…
۳•《دسته های گعده ای》 به نام 《احزاب سیاسی》
نگاه فرمالیته به کنش سیاسی، پیامد عدم اعتقاد به کاربرد کار سیاسی است و یا پیامد اعتقاد به عدم تحقق انتظارات شخصی از کارسیاسی است.وقتی که معتقد به پیشرفت کارها از مسیری غیر از گرایش به سمت کارهای جمعی باشیم، و قالب اجتماعی فعالیت برای کار گروهی تنظیم شده باشد،آنگاه برای حفظ ظاهرساختار ایجاد شده،تن به نمایش بایسته های موجود می زنیم در حالیکه به این روند اعتقادی نداریم ولی چون مجبوریم، حفظ ظاهر می کنیم.به آنچه که ایمان نداریم، منافقانه تظاهر می کنیم.حرکت در قالب جمعی،محدودیت های مخصوص خود را به اندازه برابر برای همه دارد.اگر خواسته باشیم در روند کارها مانده وهمراه باشیم،باید تن به انجام کارهایی بدهیم که به آن شاید معتقد نباشیم،واین از عهده بسیاری بر نمی آید.
گروه های سیاسی برای ماندگاری خودشان هم که
شده است باید به فکر اجرای الگوهای موجود در بازار کار سیاسی باشند. جذب نیرو به هر قیمتی نمی تواند ضامن کار دنباله دار باشد،چه رسد به اینکه موفقیت برای آن توقع داشته باشیم. البته این موضوع برای گروه های کوچکی است که تنها اشکال در شاکله را برای آنها انتظار داریم،نه آن گعده هایی که عامدانه برای تخریب شکل می گیرند،به دیگر سخن برای درون خانواده طرح شده نه دشمنان یک ساختار!
اگر در یک مجموعه به دنبال پی گیری مطالبات خودمان باشیم،بدون اهمیت دادن به مطالبات جمعی،یعنی داریم از درون کار دشمنی و تخریب را به پیش می بریم.فقط با حرف نمی توان پایبندی به اصول کار جمعی را نشان داد،کنش سیاسی یعنی در بخشی رفتار “برون ذهنی”،حرف زدن رفتاری “درون ذهنی” است که تا در بیرون به کنش در نیاید،از “کارکرد تام”خالی خواهد بود.واین مهم به دست نخواهد آمد مگر اینکه در گروه ها به بحث گذاشته شده و چکش کاری های درونی روی آن صورت گرفته باشد.خب،دسته ها و ترکیب های کوچک،فرصت به کار گیری خرد جمعی را به صورت کامل نخواهند داشت. و نظری که خواهند داد ساختاری ناقص و ناپخته تر از دیگر گروه ها خواهد داشت.تازه این با فرض اشکال فرمی از بخش های یاد شده بیان می شود،بسیاری از این دسته جات،معلوم نیست 《برادریشان 》ثابت بشود!
باری،این نا هماهنگی لجستیکی بین گروه های مختلف،انتظارات آنها از هم را برآورده نمی کند.گروه های منسجم و بزرگ نمی توانند خودشان را در اختیار تصمیم گیری ای قرار دهند که در این تصمیم گیری شرایط 《مساوات گونه》برقرار است.اگر قرار به گردن نهادن به تصمیم گیری جمعی مبتنی بر گزینش هماهنگ مساوات جویانه باشد،مساله 《وزن آراء》 به پیش می آید واین آغاز گرایش به کنش های صوری خواهد بود.
حال چه باید کرد؟راه برون رفت از این مشکل،برای گروه های درون خانواده،انتشار خواست های گروهی برای مردم و جذب مشارکت های آنان است.اینکه چگونه این اتفاق باید بیفتد،ور راستای این مقال نیست و جایی دیگر باید آن را پی گرفت.
فرجام چنین رفتاری:
آ)تلاش برای رسیدن به بهره های فردی،واین باهیچ هدفی در کار گروهی هماهنگ نیست.
ب)دسته بندی درون جبهه ای راه آسیب زدن به دیگری را برای رسیدن به اهداف گعده ای باز می کند.
پ)تقویت جبهه ای از بین رفته و کم کم گروه ها به سمت کنش های تک محور و یا چند محور روی خواهند آورد و به زودی انشقاق ها اتفاق خواهد افتاد.
ت)گعده ها موجب فرار نگاه ها از سمت احزاب خواهد شد،در چنین فضاهایی همیشه محدودیت ایجاد شده توسط طراحان،جای ورود جوانان و…را تنگ خواهد کرد.
ث)شفافیت لازم برای کنش های سیاسی در چنین فضاهایی ازبین می رود و…
۴•آماده نبودن شماری از به اصطلاح اصلاح طلبان برای پذیرش هزینه های کنش سیاسی
دست به دست شدن دولت ها در گردش های چند ساله زمینه های 《دست یابی به جایگاه های گوناگون 》را برای شماری،و《از دست دادن جایگاه ها》رابرای شماری دیگر فراهم می آورد.این ویژه برای کشوری چون ما،با جوان بودن مردم سالاری آن و سختی های پیش روی این پارادایم شایداکنون پذیرفتنی باشد،-اگر چه در اندازه و گستره با استانداردها همخوانی ندارد-برای فردا دیگر پذیرفتنی نیست.همین آسیب،بسیاری از کنشگران ما را به سوی رفتارهای همراه با “کدری”در هنگام پر رنگی بایستگی کنش سیاسی می کشاند،واین یک 《بزه 》شمرده می شود.
رفتار همراه با شناسایی های دوگانه و یا چند گانه،در آئین کنش های سیاسی پذیرفتنی نخواهد بود،بر نبش ایستادن و انداختن زمان گزینش “این سویی “یا “آن سویی” به پایانی ترین لحظه ها برازنده کنشگران نخواهد بود.واین در سال های نزدیک برای سپهر اصلاح طلبان هزینه بر بوده است و تفاوت نداشت، اگر دولت در اختیار روبرو نیز می بود آنها هم از سوی چنین کنشگران آسیب می دیدند.هیچ اشکالی ندارد که احزاب و گروه ها در برنامه های خود نشان دهند که در بهره بردن ها از نیروی انسانی،تنها الزام خواهند داشت که نخست نیروهای گرایش دار به خودشان را به کار گیرند،این کمک خواهد کرد که گروه زیادی از خواهندگان جایگاه ها تن خود را به صابون کنش های سیاسی بمالند و در هر حالت،چنین روشی خواه ناخواه به توسعه سیاسی کمک خواهد کرد.
از کنشگران که بگذریم،شوربختانه برخی از گروه های سیاسی در سال های نزدیک،همچنین رفتاری داشته اند.!در سخن چیزی گفته اند و در رفتار چیزی دیگر! واین بر می گردد به همین گرایش داشتن آنها به بودن در جایگاه ها به هر بهایی،آنچه برایشان ارزش داشته،بودن در قدرت بوده نه آنچه که آرمان و اهداف بزرگ کنشگری 《اندیشه پایه》!
فرجام چنین رفتاری چه خواهد بود؟:
آ)رشد رفتار نفاق آمیز در میان کنشگران که پایانش آلوده شدن به فساد هاست.
ب)چسبیده شدن به جایگاه ها برای آدم هایی که به ناشایستگی شناخته خواهند شد.
پ)گسترش رفتار های بزهکارانه سیاسی در میان کنشگران که به جامعه نیز رسوخ خواهد کرد.
ت)از میان رفتن ارزش و اهمیت کار گروهی سیاسی در جامعه که روبروی توسعه شمرده می شود.